گذری بر ایل بزرگ ایران پازوکی

 

نویسند ه :  حسین پازوکی

                                                            به نام خداوند دانا وتوانا  

در همه سرزمینها واقوام با هر زبان و تمدنی برخی نام ها کاربردی تر از نام های دیگرند. در این دوره و زمانه کمتر کسی به فکر نام خانوادگی وقومی خویش است .نمیداند نام او از کجا سر چشمه گرفته است و چه داستان ها و رویداد هایی را در پس نام خانوادگی خود پنهان دارد. همه ما از آغاز زندگی خود صاحب نام و نشانی میشویم واین نام مدرک ما برای تحصیلات دانشگاهی و کار وخیلی از نمونه های دیگر میشود .چنین است که ما خود وخانواده خود را در جامعه معرفی می کنیم و همین نام خانوادگی است که اقوام را به وجود می آورد و باعث نشانه ای برای پیوستگی و جدایی میشود . نام گزاری بر روی نهاد های همگانی و سامانه های اداری وقضایی نیز تاثیر میگزارد.

در ایران لقب ها در هر دوره ای خاص بوده است میتوان نمونه های دوران صفوی و قاجار را نام برد .در دوره ای لقب مذهبی و در دوره ای دیگر سیاسی و از سر قدرت بوده باشد .در دوره قاجار میتوانستید از یک نام بسیار لقب بسازید : شمس الدوله " شمس الملوک  " ........ یا از امین میتوانستید امین السلطنه " امین الواعظین و بسیاری دیگر لقب ها که از سوی مقامات بلند پا یه  به دیگران اهدا می شد را دید و این در همه  کشورها ی پادشاهی نشین امروزه نیز اهدا میشود مانند ملکه انگلیس که لقب (سر یا کنت ) میدهد.

دیگرانی هم که نمی توانستند لقب برای خود بگیرند خود را به زادگاهشان نسبت میدادند یا که بعد از نام آنان محل تولد او را با آن می آوردند و دیگران که کارمند دولت بودند لقب خاص شغل خود را می آوردند مانند یک نانوا که او را خباز یا یک بنا را معمار و اوستا یا یک تلگراف چی را مخبر یا مباشر مینامیدند .

 

نخستین شناسنامه

 

در زمان صدارت سردار سپاه قانون ثبت احوال در نشست 30 آذر 1297 خورشیدی دولت به ثبت رسید ودر سوم دی ماه همان سال نخستین  شناسنامه برای یک دختر به نام ( فاطمه ایرانی ) صادر   شد . پیش از این خانواده ها نام وتاریخ زایش فرزند خود را در پشت کتب مقدس مانند قرآن مینوشتند پس از این که این قانون تصویب شد کارمندان دولت و ثبت احوال نمی دانستند چه نامی را برای مردم  صادر کنند بنا بر این مهمترین گزینه حرفه شخص مانند گذ شته مهمترین گزینه  برای نام خانوادگی شد و نکته دیگر اینکه ممکن بود نام یک حرفه برای شخصی در جای دیگر به ثبت می رسید پس شهر زایش آن شخص را هم به نام حرفه اش افزودند مانند خباز تهرانی و خباز شیرازی و یا یک علی خیاط رشتی را با یک علی خیاط همدانی جدا کردند .

این دوره یک دوره هویت یابی یا سردر گمی برای جامعه ایرانی بود زیرا فقط اقوام خاصی توانستند نام قومی خود را حفظ کنند که از ریشه و نسب خود خبر داشتند . این سر در گمی در حدی بود که رضا خان پهلوی سه دوره نام خود را به خاطر منصب خود دگرگون کرد .بعضی ها هم که سردر گم بودند به خاطر سردر گمی نام خود را به امامان ویا اجدادشان نسبت دادند مانند محمدی و هاشمی و مرتضوی و رضایی و خیلی دیگر که میتوان نام برد.

 

نام شناسی

نام شناسان ونسب دانان میگویند که نام شکل فسیل شده زبان آن قوم است. یعنی برای آگاهی باید نام آن قوم را در زبان ریشه ای آن قوم دگرگون کرد و بعد آن را در بین گویش های گوناگون جستجو کرد تا نام ها راشناسایی کرد و معنای آن را بازیابی کرد .

در دل هر قوم هزاران داستان و سرزمین و زندگی ها وجود دارد که وظیفه نام شناسان نیز این است که اینان را شناسایی کنند. به عنوان مثال میتوان در اکثر داستانها رد پایی از زادگاه فرد یافت به نمونه زیر مینگریم مانند

 جعفر قلی بیگ تبریزی یا شرف خان بدلیسی  یا نظامی گنجوی یا فردوسی توسی و بسیار شخصیت های ما و داستانی دیگر که می توانند ما را برای شناسایی افراد واقوام کمک کنند .

در کتیبه ها و اسناد هم میشود از روی یک اسم فهمید یک سلسله به چه نژادی پیوند میخورد مانند کتیبه داریوش بزرگ که خود را پارسی و از نژاد آریا خوانده است یا سلسله صفوی که همه میپندارند یک سلسله ترک است در اصل و از روی اسناد میفهمیم که نژادی ایرانی است .مادر این کتاب بر آنیم نام خانوادگی پازوکی را بازبینی کنیم تا بنگریم این خاندان از کجا آمده است .

 

 

*    رویه ای از پازوکیها                                                                                          

*    امرای کرد ایران بر چهار شعبه اند که سه گروه اول در شاخه گورانی  قرار می گیرند اینان ایلات  سیاه منصور ، چگنی ، زنگنه هستند که از سه برادر بوده اند . شعبه دیگر ایل پازوکی است که از قدیم در میانشان امارت ، امیر و امیر زاده بوده اند و به صورت ارثی بر ناحیه خود حکومت می کرده اند . بدلیسی (323-322) بنا بر روایتی اصل امرای پازوکی از تبار طوایف سویدی است که نسبت خود را  به  پناه دهندگان امیر زادگان برمکی می رسانند که از مقابل هارون الرشید و خاندان عباسی گریخته و به کردان پناه آورده بودند .

*    بنا بر روایات دیگر ایشان را از کردان ممتاز و قدیمی آناتولی میدانند . بنگرید بدلیسی 328. 

*    پازوکی از زبان بدلیسی که یک تاریخ دان کرد میباشد  اینگونه تعریف میشود :

*    قوم بزرگ وقدیمی کرد در آناتولی و ایران اینان پیش از سده دهم در منا تگی از آرجیش ، الشکرد ، کیغی و عدلجواز سکونت دائم داشتند.حکومت این نواحی که در شمال وشمال غربی دریاچه وان دارد از سده نهم با سرداران پازوکی بود که نیایشان حسین علی بیگ نام داشت .(بدلیسی ص 431)

*    همان گونه که در ادامه می بینیم شرف خان آگاهی نیکی از پازوکی ها داشته زیرا نیاگان او تا 600 سال پیش از او در منطقه بدلیس ترکیه ساکن بودند و خود او نسب خود را به ساسانیان می رساند  او با اینکه از نخست در ایران زاده شده بود و در دربار صفوی آموزش یافته بوده  میتوانسته از نزدیک در مسیر رویدادهای آن دوران بوده باشد و پدر او نیزمیتوانسته بهترین راهنما برای شناخت اقوامی که در دربارصفوي و ترکیه میزیسته اند باشد.او کتاب خود را در اواخر زندگی خود نوشته است و نشان میدهد که او از نوشته ها و اسناد مکتوب می توانسته استفاده کند .

*    مینورسکی تاریخ ایل پازوکی را از لحاظ پراکندگی  در دو کشور ایران و ترکیه  را دشوار میداند (ص 57) برای باز یابی تاریخ یک قوم باید اولین نشانه های تاریخی را یافت و اولین نشانه تاریخی ایل پازوکی در دوران  آق قویونلو  ها بر میگردد که عده ای از نیروهای پازوکی دژ مرزی گرگر بر سر راه تجاری حلب بر ارزنجان را گشودند این رویداد در سال 868 ق/1464 میلادی روی داد حاکم مصری قلعه را کشتند و کلید های قلعه را برای اوزون حسن فرستادند و قلعه تا مدت بسیاری در دست پازوکیان بود به گونه ای که از پذیرش حاکم جدید توسط شاهان مصر سر باز زدند و قلعه را تسلیم ننمودند (وودز 106)فرمانروایان آق قویونلو به پاس خدمات ایل پازوکی حکومت کیغی ،عدلجواز ،ارجیش ،الشکرد واقع در شمال دریاچه وان را به حسین علی بیگ اولین فرمانده ایل پازوکی  سپردند از این رو میبینیم که حکومت شرق و شمال غربی فلات ایران بر عهده امیران پازوکی و فرزندان حسین علی بیگ بوده است .بدلیسی (ص431)

*    سلسله فرمانروایان پازوکی که از فرزندان حسین علی بیگ بودند به دو پسر او رسید .شعبه ای خاندان خالد بگلو یا خالد بیگی نامیده شدند که پسر شهسوار بیگ ،پسر حسین علی بیگ و دیگری شکر بگلو یا شکر بیگی که شکر بیگ پسر حسین علی بیگ و عموی خالد بیگ  بود  تقسیم شد .بیشتر امیران پازوکی از خاندان خالد بیگ برخاستند و خاندان شکر بیگی بیشتر از حاکمیت بدلیس تبعیت می کردند خالد بن شاهسوار در شمار مردان جنگی شاه اسماعیل اول محسوب می شد در تمام دوران قریب به صد سالی که پازوکیان در امارت خود بودند 9 امیر برخاستند که 7 نفر از خالد بیگیان بودند .

*    (بدلیسی 431-438) مردوخ روحانی 367-370)

*    در تمام مدت ایل پازوکی  با ایرانیان و آق قویونلوها بودند و در مدتی هم که ناگزیر سرزمینشان تحت سلطه عثمانی بود به صفویان وفادار ماندند و مهر از سرزمین مادری خود ایران بر نداشتند . بعد ازحسین علی بیگ مشهور ترین فرمانده پازوکی خالد بیگ فرزند شهسوار و نوه حسین علی بیگ بود او مردی دلیر ، توانا ،با اراده و نیروی عجیبی در ابراز قدرت داشت در دوران پادشاهی سلطان یعقوب آق قویونلو (-896ق/1477-1491م)ایلات کرد چشمگزک را تحت سر پرستی خود درآورد و اندک اندک دامنه نفوذ خود را به سمت غرب و شمال گسترش داد و سرزمین موروثی پازوکیان را  به بالاترین حد خود در آن زمان رساند. (وودز)

*    خالد بیگ با پادشاهی رسیدن شاه اسماعیل در سال 907 ق  به او پیوست و همراه او در بسیاری جنگ ها شرکت کرد و در یکی از جنگ ها یک دست خود را از دست داد  و به روایتی  شاه اسماعیل دستور داد برای او دستی از   طلا  ساختند البته این نکته را باید گفت که در آن دوران رسم سپاس پادشاهان از فرماندهان اینگونه بود به طوری که بعد ها نیز امیر خان برادوست نیز در زمان شاه عباس یک دست خود را از دست داد و شاه عباس دستور داد برایش از طلا دستی ساختند و به او نیز لقب خان له پ زرین دادند  روایتی که میگوید  که امیر خان برادوست در جنگ چالدران دست خود را از دست داد    و شاه اسماعیل برای او دستی از طلا ساخت  در مورد امیر خان یرادوست نبوده است و شاید خود خالد در جنگ چالدران بوده است   و هم این است که مردوخ روحانی و بدلیسی نیز گفته اند شاه اسماعیل لقب خان له پ زرین به اوداد و او به خان زرین دست شهره گشت و عده ای هم اورا خالد یک دست می نامیدند دشمنانش او را چلاق خالد می نامیدند  این صفت یک واژه ترکی است که به افرادی که بدنشان از دست یا پا مشکل دارند برای تمسخر می نهند .( بدلیسی، مردوخ روحانی، صفی‌زاده، همانجا)بدلیسی نیز ازدشمنان ایل پازوکی بود و او  را چلاق خالد مینامید و نکته دیگر این که خود امیر خان برادوست بر علیه شاه عباس شورش کرد که توسط خسروسلطان پازوکی و امرای کرد دیگر شورش خوابیده شد که در ادامه میگویم.  

*    شاه اسماعیل صفوی

*    شاه اسماعیل برای سپاس حکومت نواحی خنس ،ملازگرد ، اوچکان از نواحی موش را به او داد  و او را امیر امیران کردستان آن زمان ایران که امروزه کردستانات ایران ،عراق، ترکیه و سوریه را شامل میشودکرد . خالد بیگ مردی مقهور قدرت بود و از روی غرور در یک روز نه نفر از امرای ترکمن ، قزلباش و کرد را کشت بعدها وی از اطاعت شاه اسماعیل بیرون شد و با سپاهیان خود نواحی دیگری را به سرزمین خود اضافه کرد و دستور داد خطبه پادشاهی به نامش خوانند و سکه به نامش بزنند .

*    بدلیسی432؛ صفی‌زاده، همانجا؛ مردوخ روحانی،368

*    برخی سبب جدایی او از شاه اسماعیل را تلاشی برای بازگشت سلطان مراد 920ق/1514م

*    میدانند  نگارنده بر این نگاهم که خالد بیگ از جدایی خود چند هدف داشت 1. شاه اسماعیل برای ترویج مذهب شیعه اثنی عشری ایران را به دوران ماقبل تاریخ برگرداند و کشتارهایی بسیار کرد که در تاریخ میتوان آنرا با دوران اعراب و مغول تشبیه کرد و در این بین بعضی ها که اوایل برای یکپارچه سازی ایران به او پیوسته بودند از او جدا شده بودند که تحریکات سلطان سلیم برای فرماندهان نیز میتو انسته  عامل خوبی برای جدایی باشد به گونه ای که بعد از جنگ چالدران نه نفر از امرای کرد از صفوی جدا شدند.

*    2. خالد بیگ بااین کار و در اوضاع نه چندان آرام  ایران از شاه اسماعیل جدا شد و اعلام استقلال کرد تا برای خود شاید دولت جدیدی در سرزمین موروثی پازوکیان که حالا از سوی شرق بزرگتر هم شده بود  بر پا کند .

*    اما پس از چندی برای این که از شاه اسماعیل به او گزندی نرسد اعتماد شاه سلطان سلیم را کسب کرد  تا در صورت برخورد شاه اسماعیل از حمایت  سلطان سلیم برخوردار شود (سال‍ 918-926ق/1512-1520م) سلطان سلیم نیز بخشی از کردستان را که در خاک عثمانی بود را به او بخشید اما پس از چندی خالد بیگ  این بار در برابر سلطان سلیم دم از استقلال زد . سر انجام این سردار  در برابر سلطان عثمانی صف آرایی کرد و در جنگی خونین  او اسیر گشته و در استانبول اورا کشتند . (بدلیسی همانجاها) خالد بیگ دو پسر به نامهای اویس بیگ و ولد بیگ داشت او سه برادر به نامهای رستم بیگ ،قباد بیگ و محمد بیگ داشت که از امیران محلی او بودند .

*    رستم بیگ پازوکی که بعد از به حکومت رسیدن خالد در زمان شاه اسماعیل حکومت خنس را در دست داشت  در جنگی با امیر شرف خان بدلیسی و ایل روژکی به همراه دو پسر خود و چهار صد جوان از ایل پازوکی کشته شدند .

*    بدلیسی داستان جالبی در مورد خالد بیگ میگوید که بد نیست به آن اشاره ای داشته باشم  در زمان او حسین بیگ نامی از طایفه پالو که از همراهان و هم پیمانان خالد بود  به همراه برادر زاده اش جمشید بیگ  برای شکار و تفریح به همراه خالد بیگ واعیان پازوکی بودند  خالد بیگ شکاری را نشان کرد اما آن شکار سر کشی کرد به گونه ای که دیگر همه از آن شکار نا امید شدند نا گهان پرنده بر روی سر جمشید بیگ نشست  خالد بیگ آن جوان را به فال نیک گرفت و گفت که این جوان از بزرگان  خواهد شد  از قضا عمویش که فرزند پسری هم نداشت چند روز بعد به دست ترکمانان  به قتل رسید  و ریاست ایل به او رسید  واو  سرزمین طایفه پالو را از دست قزلباشان بیرون کشید و از بزرگان امرای کرد شد . بدلیسی184

*    قباد بیگ برادر خالد بیگ  پسری نداشت و محمد بیگ پسری به نام امیر اصلان داشت که در زمان شاه تهماسب از قورچیان بزرگ سپاه صفوی بود .

*    اویس بیگ پس از کشته شدن پدرش از جانب عثمانیان  از آنان روی گرداند و به شاه تهماسب پیوست شاه نیز امارت عدلجواز را به او سپرد به فرمان شاه تهماسب اویس سلطان پازوکی را از معاونین امیر شرف بدلیس در امور اداره آذر بایجان  کرده بود بنگرید به( بدلیسی 430)  او پس از سه سال در گیری با موسی سلطان حاکم تبریز پیدا کرد  موسی سلطان در پی او شتافت و اویس بیگ به عثمانی رفته ودر کیغی ساکن شد  و چون خبر  سکونت اویس بیگ به سلطان سلیمان خان رسید او دستور به قتل او داد   و درزی داوود  با همراهان خود در کیغی اویس بیگ و برادرش ولد بیگ  و برادر زادگانش  خالد بیگ و الوند بیگ را به قتل رساندند .

*    اویس بیگ دو پسر خردسال به نامهای قلیچ بیگ و ذوالفقار بیگ داشت   پادشاه عثمانی آنان را به  حاکم عتاق احمد بیگ داد  احمد آنانرا تربیت کرده و حال آنان را به به پادشاه عثمانی می رساند  تا اینکه دو پسر به حد کمال و بلوغ رسیدند و در این هنگام  به همراه اقوام و خانواده خود از عثمانی گریختند و به نزد شاه تهماسب رسیدند  .

*    پس از خالد بیگ 6 امیر دیگر بر امارت پازوکی ها فرمان راندند که نوه خالد قلیچ بیگ  ویادگار بیگ از تیره شکر بیگیان از شهرت بیشتری برخوردارند .

*    قلیچ بیگ نوه خالد بیگ و پسر اویس بیگ مدت زیادی را حاکم ایروان پایتخت فعلی ارمنستان بود شاه تهماسب ناحیه زکم از گنجه اران که امروزه در کشور آذربایجان است را به سرزمینهای موروثی پازوکی افزود  .در زمان قلیچ بیگ القاص میرزا حاکم شروان بود وپس از مدتی اعلام استقلال کرد و به نام خویش سکه زده بود پس از یکی دودوره جنگ شکست یافته و به سلطان سلیمان پناه برده بود  سلطان را تحریک به حمله به ایران کرد. تهماسب شاه از تبریز که پایتخت بود به سمت شب غازان حرکت کرده و اردو زد تا امرای کرد و قزلباش ترک در ترکیه وایران به او بپیوندند و اسماعیل میرزا هم از شروان به او ملحق شد  سلطان سلیمان با نزدیک شدن به مرز گروهی را به فرماندهی المه تکلو ( قزلباش خیانتکار که دراوایل حکومت تهماسب شاه به عثمانی گریخته بود) به استان وان فرستاد و عده ای را هم به فرماندهی القاص به مرند فرستاد در این زمان قلیچ بیگ که حاکم ایل پازوکی در ارمنستان بود قبایل پازوکی ساکن در ارزروم و وان را به اتفاق شرف خان بدلیسی همراهی کرد و به جنگ المه تکلو رفت .

*   

*    ساکنین قلعه با دیدن سپاه بی شمار عثمانی که هر ساعت به شمار آنها افزوده می‌شد، قلعه را تسلیم کردند سلطان  هم از ترس محاصره و شبیخون ایرانیان به استانبول گریخت. اسکندرمنشی هم در فهرست امرای لایق شاه تهماسب از قلیچ بیگ نام میبرد و میگوید که وی امیر چخور سعد بوده است.  عالم آرای عباسی ص110در جنگ سوم عثمانیان با ایران سلطان سلیمان اسکندر پاشا والی ارزروم را که تازگی به قدرت رسیده بود تحریک کرد تا به مرز ایران پیشروی کند و خود هم با نامه ای به شاه تهماسب فهمانده بود که قصد حمله دارد و خودش هم در تدارک سپاه بر آمد شاه تهماسب که اوضاع را اینگونه دید به امرای مرزی بین ایران وعثمانی فرمان داد که مسیراحتمالی را از آذوقه خالی کنند و در پی این فرمان تفلیس ، وان ، ماسیس ،عدلجواز از آذوقه خالی شد و گروهی را به فرماندهی اسماعیل میرزا به عنوان پیشرو به جنگ با اسکندر پاشا فرستاد روملو مورخ دوره عباسی میگوید که شاه تهماسب به ذوالفقار بیگ پازوکی  که حاکمیت اغلب نواحی مرزی را عهده دار بود فرمان داد که با تمام اتباع خود به اسماعیل میرزا ملحق شود و در جنگ با اسکندر پاشا شرکت کند ذوالفقار بیگ برادر قلیچ بیگ است که همراه شرف خان بدلیسی در جنگ با المه تکلو شرکت داشت (روملو ج 2 ص323)  در اینجا معلوم میشود که قوم پازوکی از اقوامی بوده اند که درسرزمینهای مختلف ترکیه امروزی میزیسته اند واز خاندان های بسیاری تشکیل میشده اند  و در پی شایستگی  خود برای ایران به نقاط دیگر که امکان بروز شورش وجود داشته فراخوانده میشده اند تا با تدبیر و اجرای مدیریت آن منطقه را آرام کنند .  قلیچ بیگ پس از نه سال حکومت در امارت پازوکی  و هنگامی که همراه کار وان شاهی از سفر گرجستان باز می گشت فوت کرد . قلیچ بیگ هنگام مرگ پسر خرد سالی داشت  اما به فرمان شاه تهماسب ریاست به ذوالفقار بیگ  رسید  اما زمان حیات او نیز کوتاه بود  و پس از مدت کمی او نیز فوت کرد پس از او امارت پازوکی  به برادر زاده خردسال ذوالفقار بیگ رسید که پسر قلیچ بیگ  بود قاءم مقامی او را به یادگار بیگ پازوکی دادند  مادر اویس بیگ دوم از یاد گار بیگ ترسید  و از بیم آنکه پسرش قربانی ریاست شود  او را برداشته و به قزوین نزد شاه تهماسب رفت .  یادگار بیگ از تیره شکر بیگیان بود  او پسر منصور پسر زینل پسر شکر بیگ پسر حسین علی بیگ بود او به رای بزرگان پازوکی و مردم الشکرد و امارت پازوکی حاکم شد او مردی با هوش و زیرک بود اما چندان در امور دینی تعصب و گرایش خاصی نداشت از این رو در نظر بزرگان روحانی مورد قبول واقع نشد اما در کل اخلاق او اینگونه برداشت میتوان کرد که او شجاع و سخاوت پیشه و مردمدار بود  در زمان او امارت پازوکی به تدبیرش مالدار و ثروتمند شدند  در زمان او دو هزار خانوار که ادعای پازوکیگری داشتند و در آناتولی پراکنده بودند به جمع او پیوستند  و روستاها و مزارع الشکرد را آباد کردند  یادگار بیگ به مدت 15 سال حاکم امارت پازوکی بود   شاه تهماسب به فرمانی نیاز بیگ را  حاکم امارت کرد  او به وسیله تحریکات عثمانیان برای شاه تهماسب پیغام فرستاد  و به او طعنه زده و گفت که اگر سلوک و رفتار قزلباشان اینگونه باشد طوایف  پازوکی ،حسنلو ، چشمگزک  را از مسلمانی و انسانیت معذور است  شاه تهماسب مقصود بیگ حسنلو  و سایر امرای معترض را عزل کرد و عده ای از ایل حسنلو را به قتل رساند و مقصود بیگ را در قبعه الموت زندانی کرد  و نیاز بیگ پازوکی را از سمتش عزل کرد  و تا پایان عمر شاه تهماسب زندگی برای نیازبیگ به همین منوال بود .

*    بعد از فوت شاه تهماسب پازوکیان به دو گروه تقسیم شدند آنها که شکر بیگی بودند به نیاز بیگ سپرده شدند و آنچه خالد بیگی بودند به قلیچ بیگ پیوستند اینان الشکرد را به دو قسمت تقسیم کردند  نیاز بیگ در این دوران شایستگی هایی از خود نشان داد و مورد توجه امیر خان قرار گرفت  و امیر خان هنگام جنگ با لله پاشا او را همراه خود داشت   . اویس بیگ مشهور به قلیچ بیگ همانگونه که گفته شد به همراه مادرش در کودکی به دربار رفته  و از حکومت کناره گیری کرده بود شاه تهماسب  به مدت بیست سال او را پرورش داده بود البته شاه تهماسب به حسب رسمی که گذاشته بود فرزندان بزرگان و امرای خود را به در بار می برد تا با فرزندان خود او بزرگ شوند اینان زیر نظر استادان آزموده به تحصیل همه امور می پرداختند .

*    اویس دوم در میان بزرگان نظامی قرار گرفت او در کسب زبان دانی و ادراک سخن کوشیده بود و بین بزرگان ممتاز شده بود  او بر اثر بی لیاقتی نیاز بیگ که عزل شده بود  بر جایش نشست و ریاست امارت پازوکی و الشکرد را گرفت  او  پراکندگی و جدایی امارت را که در زمان نیاز بیگ فراوان بود بر طرف کرد  او در رواج شریعت و رونق مردم پازوکی کوشید و از سرزمینی که بعد از مرگ شاه تهماسب رو به زوال می رفت به حسن تدبیر آباد گرداند  مواجب اویس دوم  از نخجوان تامین میشد  او به همراه تقماق خان در   در چخور سعد اسکان داشت  از اویس دوم در این حوالی نیز خدمات ارزنده روی داد عثمان پاشا که به عزم تسخیر تبریز آمده بود  در سر حرام بولاغی به هم رسیدند  در یک نبرد خونین اویس بیگ پازوکی توسط قوچی بیگ پسر شاه قلی بلیلان پنیانشی شهید شد  .

*    امارت پازوکی در سال 993 قمری / 1585 میلادی همزمان با کشته شدن اویس بیگ پازوکی در جنگ با عثمانی از بین رفت از او پسری به نام امامقلی بیگ  بر جای ماند که بعدها در دوره ریاست مداری قرلباش ذوالفقار خان قرامانلوی حاکم اردبیل بود و  به دستور شاه عباس منصب فرمانده قورچیان (سواران قزلباش) و بالاترین مقام پس از سپهسالاررا گرفت.قورچی ها در زمان شاه سلیمان حدود ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر تخمین زده می شوند و سالانه ۱۰ تا ۱۲ تومان مزد می گرفتند (بنگرید به امارت و امیران پازوکی 431-438 صفی زاده 669-673 مردوخ روحانی 367-370توحدی ) فرقه ای از او به اتفاق امرا دنبلی از نخجوان به ایران امروزی آمدند . بدلیسی 328-333)

*    شاه عباس بزرگ

*    گروهی از پازوکیها که از زمان قلیچ‌بیگ اول در چخورسعدایروان و بخشهایی از اران استقرار یافته بودند و در سالهای تسلط عثمانی بر قفقاز، در آنجا اقامت داشتند، به هنگام محاصرۀ ایروان(1011-1012ق/1602-1603م)توسط شاه‌عباس اول به اردوی شاهی پیوستند(اسکندربیک، 1042)و جنگجویان ایل پازوکی به فرماندهی خسروسلطان پازوکی در برابر سپاهیان عثمانی شجاعت بسیار نشان دادند.

*    خسرو سلطان چندی بعد به همراه جنگجویانش برای فرو نشاندن شورش امیر خان برادوست در ارومیه و گشودن قلعه دمدم و قتل او  شرکت داشتند (1018-1019ق/1609-1610م) خسرو سلطان پس از گشودن قلعه  وسرکوبی شورش از ورامین سر در می آورد  و در ده نمک خوار به پیشواز  ولی محمد خان ازبک می رود  و پیشکش فراوان به او عرضه میدارد واو را برای دیدار با شاه عباس در اصفهان راهنمایی میکند .(1020ق/1611م)

*    در سال 1031قمری شاه عباس در عملیات فتح قندهار خسرو سلطان را که پیش از این زمین داور را فتح کرده بود بار دیگر مامور کرد تا قلعه بست را به دست آورد   و قلعه زمین داور به دست او گشوده شد .( 1610-1615؛ حسینی استرابادی)

(ناحیه زمین داور  منطقه ای میان سگستان و غور و چهار شهر بزرگ به اسامی در تل ،درغش، بغنین ، ستروان و آبادیهای  بزرگ داشته است و از شهری به نام خاش نیز نام برده اند که در زمین داور بوده است و عده ای آن را از توابع کابل میدانند)

*    شمار نیروهای پازوکی به همراه کردان کلهر آنچنان بود که با تر کمانان شاهسون (قزلباش) برابر ی میکرد (مینورسکی ص 57-58) سپاهیان پازوکی به همراه کردان کلهر نیروهای خاص بودند به گونه ای که بارها نیروهای پیش آهنگ قشون صفوی را این دو گروه تشکیل میدادند . سپاهیان ذوالفقار خان موصلو را در فتح بغداد (930ق/1524م) کردان پازوکی ،کلهر ،زنگنه و وند تشکیل میدادند . نیروهای زبده پازوکی تا پایان سلسله صفوی  با مخالفان ودشمنان،غارتگران و شورشیان در تمام ایران در گیر بوده اند و در حفظ برخی از نقاط خاص کشور نقش داشته اند

*    (نصیری، 83، 194؛ مشیزی، 403، 413)

*    اوتار سلطان در واپسین سال زندگی شاه عباس رییس ایل پازوکی و حاکم خوار (گرمسار*) سمنان ،فیروزکوه و دماوند بوده است در همین سال 1038 ق/1629م سواران پازوکی میر شاه میر مرعشی ،روحانی شورشی مازندرانی را که از مقابل مخالفان خود گریخته بود در حوالی دماوند دستگیر کرده و به اصفهان فرستادند (مر عشی ص389،391،392) از اینجا می توان دریافت که سواران پازوکی جزو نیروهای زبده ونیروهای چریکی ارتش صفوی بودند و اسلحه داران پازوکی تا انقراض دولت صفویه در جنگ های آن شرکت داشتند .

*    ایل پازوکی در استقرار حکومت آغا محمد خان قاجار و تحکیم آن نقش به سزایی ایفا کردند آغا محمد خان قاجار پس از شکست در شیراز وفرارش به دعوت مجنون خان رییس با نفوذ ایل پازوکی به خوار و ورامین آمد و با درایت خود دو شعبه ایل قاجار رامتحد کرد و آقا محمد خان قاجار نیز مجنون را به سرکردگی نیرویی برای فتح تهران گماشت و در سال 1199ق تهران به دست مجنون خان گشوده شد  او پس از فتح تهران حاکم تهران شد و اولین فرمانروای تهران پس از پایتختی همو بود . (بامداد، 3/196؛ اعتمادالسلطنه، مرآة...، 1/847).

*    فتحعلی شاه دختر مجنون را به همسری گرفت (بامداد، 3/197) در دوران فتحعلی شاه (سال‍ 1212-1250ق/1797-1834م) محمد امین خان پازوکی از سرکردگان لشکری ایران در خراسان بود که در سال در 1242ق/1826م به دستور والی خراسان ، حسنعلی میرزاشجاع‌السلطنه با 500 سوار به کمک کامران میرزا حاکم هرات رفت . (ریاضی هروی، 22-23؛ سپهر، 1/368؛ هدایت، 658)

*    سردار حاج عباسقلی خان تنها پسر مجنون خان رییس سپاه خراسان بود پسر او حاجی ابوافتح خان در زمان ناصرالدین شاه از دیوانیان بزرگ خراسان به شمار می آمد و مدتی نیز مامور حفظ نظم و امنیت آذربایجان بود و چندی نیز معاون نظام الدوله شاهسون و والی خراسان بود . عده ای هم می گویند که مجنون خان از خراسان بوده دلیل خود را اینگونه میگویند که چون ابدال خان کرد جهانگلو و علی حسین قراچورلو  از سرداران کرد در خراسان بودند واز نزدیکان مجنون خان بودند و بعد ها نیز پسر مجنون خان سردار سپاه خراسان بود پس مجنون نیز باید  خراسانی باشد .

*    پسران عباسقلی خان پازوکی  به نامهای محمد ابراهیم خان رفیع الملک و محمد مهدی خان جلیل الملک از بزرگان ایل پازوکی  در خراسان بودند  (امین لشکر، 155-157؛ توحدی، 1/480-489)

*    میرزا محمد خان پازوکی و نواده اش حاجی خان باباخان امین الرعایا در سده 13 و آغاز سده 14 از رییسان منتاکه آرادان بودند ، حاجی عباسقلی خان پازوکی و پسرش جعفر قلی خان رییس سواران ایل اصانلو بودند ، رضا حسین خان پازوکی و پسرش ابو تراب خان رییس و سربلوک خار (گرمسار )بودند در کل میتوان دریافت که ایل پازوکی از بزرگان و حاکمان سنتی چهار سد سال پیش گرمسار بوده اند برای آگاهی بنگرید به ((اعتمادالسلطنه، مطلع، 3/341-379؛ امین‌لشکر، 238)

در سال 1329 ق/ 1911م پازوکیهای خار به فر ماندهی علی خان بیگلر بیگی و برادرانش عباس خان و امام وردی خان همراه گروه مشروته ایل اصانلو به فرماندهی آقا رضا خان اصانلو نیروهای انقلاب مشروطه  را در برابر ارشدالدوله ، فرمانده سپاه محمد علی شاه که قصد حمله به تهران را داشت شرکت داشتند و عبور او از خار را به مدت 9 روز به عقب انداختند  تا انقلاب توانست با سامان دهی نیروهای خود نیروهای محمد علی شاه را در پیشوای ورامین  شکست دهد .

گروهی از پازوکیان که در خراسان ماندگار شدند به شرح زیر  برای ما مانده اند محمدامین خان پازوکی در سالهای امارت حسنعلی میرزا ، شجاع السلطنه ازبزرگان حکومت خراسان بود  وی در سال 1241ق با پانصد سوار زبده ازپازوکیان به کمک کامران میرزا  حاکم هرات شتافت  تا اینجا ما فقط از قرن نهم به بعد را در مورد این قوم میدانیم و پیش از آن برای ما نا معلوم است از گوشه وکنار نوشته های بدلیسی می توان در یافت که آنان  روابط خوبی با دربار داشتند و یک قوم خاص بودند که هم مورد توجه در بار صفوی و هم گاهی برای مسا یل سیاسی مورد توجه عثمانیان بودند و شاید به خاطر سکونت آنان در مرز دوکشور بود  که این قوم هم با استفاده از روابط دیپلماتیک خود به خوبی نقش خود را ایفا میکرد

 

 

پراکندگی

تاریخ بهترین گواه برای جابه جایی یک سرزمین ، زبان ،فرهنگ ، دین است امارت پازوکی نمونه بارز در سخن ماست این ایل در سرزمینی زندگی میکرد که سرزمین موروثی آنان بود سرزمین مادری آنان بود و تا زمانی که جزیی از ایران بود در آن میزیستند  جنگ های ایران با عثمانی در زمان ملوک الطوایفی و بعد صفوی با عثمانیان به انقراض تدریجی  امارت بزرگ پازوکی ها انجامید و آنان را به اجبار سیاست  به سوی ایران امروزی کوچاند  امارت پازوکی ها در شمال و شمال غربی دریاچه وان قرار داشت سرزمینی که بعد از انقراض جزیی از خاک ترکیه گشت و ایل پازوکی را به سوی ایران و قفقاز کوچاند .   منابع به ما مکان خاصی از زندگی پازوکیان پیش از صفویان در ایران کنونی نداده اند اما از بزرگان امرای کرد ایران آن زمان بوده اند برای آگاهی بنگرید (بدلیسی 323-322) پراکندگی و خروج بیشتر ایل پازوکی در زمان شاه تهماسب یکم  و اواخر حکومتش رخ داد گروههایی  به چخور سعد (ایروان ) نخجوان و اران (آذربایجان کنونی ) رسیدند و ساکن شدند   (بدلیسی، 434؛ اسکندربیک، 1042؛ منجم یزدی، 310)                                                                                              

پازوکیان چادر نشین ایران بیشتر چاروادار بودند ( اجاره دهنده چار پا )  در امارت یادگار بیگ شکر بیگی که از طوایف پازوکی و عامل شاه تهماسب در الشکرد قریب به دو هزار خانواده از طوایف کرد خود را در زمره پازوکیان این منطقه قرار داده بودند .بدلیسی (435)  در ایران نیز هنوز چادر نشینان پازوکی زمستان در  ورامین وپاکدشت و خوهر و جوتو و خاتون آباد ساکن اند   و تابستان در مراتع دیو آسیا وکمردشت لار دماوند برگزار میکنند. جمعیت چادر نشین پازوکی در سالهای پایانی ناصرالدین شاه حدود پنجاه خانوار بود (اعتماد السلطنه ج2 ص156) این جمعیت در سال

1311 خورشیدی به سد خانوار رسید ( کیهان ج2 ص111) بر اساس سر شماری عشایری سال 1366 جمعیت چادر نشین پازوکی 11 خانوار بود و هم اکنون نیز از اینان در لار و ورامین می توان دید .در آرادان که در گذشته مرکز گرمسار و حکومت نشین خار بود عده ای از خوانین پازوکی حکومت می کردند هم اکنون نیز بازماندگان آنها در این شهر زندگی می کنند             

مذهب

 

               پازوکی ها در ایران

پازوکیها بیشتر در چهار شهر گرمسار و ورامین و فیروزکوه، دماوند اسکان دارند و بقیه به صورت پراکنده در ایران زندگی میکنند. گرمسار با وضع خاص جغرافیایی خود یک  ناحیه پر رفت و آمد است که در طول تاریخ خود شاهد  ورود و خروج اقوام بسیاری بوده است  و در حال حاضر بسیاری ازاقوام ترک و لر وعرب و پارس را در خود جای داده است .زبان محلی گرمسار لهجه رازی است که در ری و شمیران ، ورامین با اندک تفاوت به آن سخن می گویند اما زبان مسلط در این شهر زبان ترکی با گویش زنجانی و آذری است . از ایلات ترک زبان این شهر می توان به اصانلو و پازوکی اشاره کرد  در این میان گویش ایل پازوکی به زبان آذری ها و اصانلوها به زنجانی نزدیکی دارد در وصف ایل پازوکی در این شهر آورده اند که این ایل  از 400 سال پیش در این سرزمین سکونت داشته اند  . در کتاب مولف سفرنامه استر آبادی آمده که این ایل توسط شاه اسماعیل اول از روم به ارومیه تبعید شده اند و از آنجا به  خار ،سر دره ،فیروزکوه و دماوند تبعید شده اند . صنيع الدوله تعداد جمعيت تقريبي آنها را ششصد ـ هفتصد نفر ذكر كرده است كه در آرادان كه پايتخت و معتبرترين دهات خوار است سكونت دارند. این گفته چندین نقد در گفتار مولف استر آباد را میرساند  .نخست آنکه اگر این ایل از روم به ارومیه می آمده  باید زبانی غیر از ترکی داشته باشد مگر آنکه زبان پازوکیان آذری بوده باشد و منظور استر آبادی از روم  همان ترکیه امروزی بوده است.                                                

پس در زمان  استر آبادی ایل پازوکی ترک زبان نبوده است یا اگر ترک بوده اند چگونه در آن مدت کوتاه میتوانسته اند زبان خود را دگرگون کنند  دوم اینکه در بالا دیدیم که بدلیسی که خود کرد و از امرای بدلیس ترکیه بوده گفته که اینان از کردان قدیمی آناتولی بوده اند  و همو گفته که از نفوذ و قدرت بالایی در در بارصفوی برخوردار بودند و این را ما در بالا  گفتیم و دیدیم کوچ ایل پازوکی در دورانی پس از شاه اسماعیل روی دادواین از سیاست شاهان صفوی بود که کردان را که از زبدگان لشگری بودند به تمام ایران پراکنده میکرد سوم اینکه در زمان نگارش کتاب  رومی  وجود نداشته اما مردم بر حسب عادت  ترکیه امروزین و عثمانی قدیم را به نام روم مینامیدند همان گونه که سلسله ترک سلجوقی را هم روم سلجوقی نامیدند بله استناد عده ای هم بر اساس گفته های ایشان  این است که اینان چون یک قوم دلاور بوده اند  و واقعن هم بودند  از روم به یونان و بعد به ارومیه و اکنون به خار وسراسر کشور کوچ کرده اند.روم تا سده ها به ترکیه امروزی گفته شده است چه زمانی که در تصرف ایران بوده وچه زمانی که نبوده است نمونه بارز ما هم مولانا جلال الدین بلخی که در قونیه درمرکز ترکیه امروزی قرار دارد که به او مولوی رومی  نیز میگویند حال آنکه حتی یک چکامه نه به ترکی و نه به رومی سروده است . در نسخه ای گران و بسیار نزدیک ترفرمان محمد شاه قاجار  به امیر کبیر برای شرکت در کنفرانس ارزروم را می آورم تا دیگر شکی نماند                  

فرمان محمدشاه خطاب به ميرزاتقي‌خان اميركبير درخصوص شركت در كنفرانس ارزنه‌ًْالروم

 

آنكه عالي‌جاه رفيع جايگاه، عزت و فخامت همراه، مجدت و شهامت اكتناه، درايت و فطانت انتباه، اخلاص واردات آگاه، مقرب‌الخاقان، ميرزاتقي‌ وزير نظام به توجهات خاطرعطوفت مظاهر اقدس همايون شاهنشاهي مفتخر و مباهي بوده‌ بداند كه: چون در اين اوقات اولياي دولتين بهيّتين روس و انگليس به مقتضاي مراتب خيرخواهي و صلاح‌انديشي سعي و اهتمام تمام دارند كه فيمابين دولتين عليّتين ايران و روم اسباب التيام و مسالمت و مصالحت فراهم آورده، به دفع و رفع عوامل بين‌الدولتين پردازند. و وكيلي از جانب خود و دولت عليه روم روانه ارزنهًْ‌الروم نمايند كه در آنجا با وكيل اين دولت عليه اجلاس و گفت‌وگو كرده، موافق قانون انصاف قراري درباب مطالب و حقوق ثابته اين دولت عليه گذارند .                                                                                                       ازآنجاكه آن عالي‌جاه از تربيت‌يافتگان و عمده چاكران دربار فلك‌مدار، و به مزيد شايستگي و استعداد و كفايتي چند كه در خدمات دولت قوي بنياد از او به ظهور رسيده، محل وثوق و اعتماد خاطر آفتاب مظاهر اقدس شهرياري از حسن درايت و كفايت و كارداني آمده، در اين وقت كه وكلاي دولتين فخيمتين روم و روس و انگليس در سرحد حاضر و مجتمع گشته‌اند، آن عالي‌جاه را نيز از جانب سني‌الجوانب همايون، وكيل و مامور فرموديم كه به محض زيارت اين مبارك منشور قضا دستور، روانه ارزنه‌ًْالروم گشته، با وكلاي دول ثلاثه ملاقات حاصل و از قراري كه، اولياي دولت قاهره به آن عالي‌جاه، دستورالعمل داده‌اند مطالب دولت عليه را صورت انجام داده، معاودت نمايد و در عهده شناسد                                                                                          .

تحريراً في شهر صفر المظفر سنه

1259»

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""ورامین

ساکنان ورامین هم مانند گر مسار از گروه های گوناگون تشکیل شده است . ایلات مهم این شهر چهار ایل پازوکی و سیاه منصوری و قشقایی و مافی هستند  که ایل پازوکی وسیاه منصوری کرد هستند ولی فارسی صحبت میکنند ایل پازوکی در طول سده سیز دهم و آغاز سده چهار دهم حاکم ورامین ، خار ، دماوند بودند  ناحیه بهنام پازوکی درورامین از توابع این شهرستان مرکب از دو دهستان شمال و جنوب به مساحت    523کیلومتر نام خود را از این قوم گرفته است   .

حمامک:

حمامک . دهی جزء دهستان بهنام پازوکی بخش ورامین شهرستان تهران . معتدل و دارای 200 تن سکنه است                 .

خورین: گیلان

خورین گیلان . دهی است جزء دهستان بهنام پازوکی بخش ورامین شهرستان تهران . این دهستان در شمال ورامین و خاور راه تهران قرار دارد

:سرگل آباد

سرگل آباد. دهی جزء دهستان بهنام پازوکی بخش ورامین شهرستان تهران . دارای 269 تن سکنه است .

فردیس:

فردیس . [ ف َ ] دهی است از دهستان بهنام پازوکی بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در پانزده هزارگزی شمال باختری ورامین

 

فروان: آباد

فروان آباد. دهی است جزو دهستان بهنام پازوکی بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 24هزارگزی شمال ورامین

فیلستان:

فیلستان . [ ل ِ ] دهی است از دهستان بهنام پازوکی ازبخش ورامین شهرستان تهران که دارای 753 تن سکنه است .

مامازند:

مامازند. [ زَ ] دهی از دهستان بهنام پازوکی است که در بخش ورامین شهرستان تهران واقع است و 152 تن سکنه دارد.

نکته مهم که باید اشاره کرد این است بر اساس سفرنامه استر آبادی  قوم پازوکی را ازروم تبعید کردند  اما در اینجا شواهد می گوید که این ایل حاکم ورامین و خار بوده است در بالا خواندیم که پازوکیها در ورامین کرد هستند ولی فارسی را بسیار خوب صحبت میکنند شاید مولف سفرنامه نمی دانسته که پازوکی ها در ورامین هم حضور دارند و ازاقوام کرد آنجا محسوب میشوند نوشته ایشان در خیال بسیاری از پازوکیان این راسبب گشت تا  حتا اکنون نیز بسیاری از پازوکیان خود را تبعیدی بدانند حتا از موقعیت  خود دردر بارصفوی هم خبر نداشته اند ونمی دانند که پازوکیها در دربار صفوی نفوذ داشته اند حتا زبان کردی را فراموش کردند وبسیاری می پندارند ترک یا رومی از ایتالیا می باشند .  .دماوند در این شهر هم پازوکی ها شهر نشین هستند و عده ای نام فامیلشان را به پازوکی نژاد وپازوکیان ، و غیره تغییر داده اند  و پازوکیان چادر نشین نیز تابستان ها را در                  کمردشت لار بر گزار می کنند .پازوکی ها در این شهر نیز بسیار اند اما به صورت پراکنده وهمین موجب شده است که آمار دقیقی به دست ما نرسد . دهكده احمد آباد در دو كيلومتري شمالغربي شهرستان دماوند قرار دارد نکته جالب توجه در این روستا این است که ساکنین روستا عقیده دارند که ساکنین اصلی وبومی این روستا از نسل مردی به نام احمد که حدود هفتصد سال پیش به این منطقه سفر کرده است و با زنی به نام مامک ازدواج کرده و چون مامک زنی با هوش ،دلاور ،کاردان بود و در آبادی زحمت فراوانی دیده بود ابتدا مامک آباد نامیده  میشد احمد با مامک ازدواج می کند  اما پس از فراوانی بچه ها  احمد تصمیم می گیرد که نام پدر بر روی اولاد پسر بماند و دخل و تصرفی در حقوق آنان نشود  روستا را به نام احمد آباد تغییر دادند  و اینک نسل احمد به چهار تیره به نامهای مقصودی ، تاولی ، چیتگر و پازوکی تقسیم شده است. ما می دانیم که این داستان بر اثر به یاد ماندن یک سری اتفاقات و مرور آن توسط روستاییان  برای ما مانده است و ما می توانیم آن را اینگونه تعریف کنیم که مامک یا احمد باید جزء یکی از چهار تیره بالابوده باشند در مورد پازوکیها باید گفت که اینان در زمان شاه تهماسب وارد ایران شدند و زمان ورود اینان به هفتصد سال نمی رسد  در بین ایلات بالا پازوکی ها نمیتوانند زیر شاخه و از تیره ایلی دیگر باشند پس اینگونه میشود نتیجه گرفت که احمد می توانسته پازوکی یا یکی از آن سه بوده باشد یا اهالی به خاطر دیرینگی داستان و سکونت این چهار تیره در این ناحیه اینگونه میخواهند خود را متحد ومنتسب به احمد کرده باشند . اما نگارنده بر اینم که چون دیرینگی سه تیره بالا به پازوکی ها نمی رسد پس احمد می تواند پازوکی بود ه باشد .

فیروز کوه

پازوکیها در این شهر بیشتر در روستای طرود ساکن هستند  که در این روستا هم به زبان ترکی آذری صحبت میکنند  تاریخ حضور آنان در فیروزکوه هم به چهار سد سال پیش میرسد   از دیگر اقوام این روستا میتوان به  کلیچ که آنها هم از ترکیه به این منطقه آمده اند  اشاره داشت ، چارپاشلو که از طوایف کوچک قزلباش میباشند  و باهو که ازترکان آسیای میانه و ترکستان چین واز ترکمانان بکتاشی ازبکستان هستند نام برد .عده ای هم از پازوکی ها در حصار بن فیروز کوه ساکن اند که اکنون عده ای از آنان به استان مازندران رفته اند و همان جا مانده اند . در وصف روستای ترود (طرود) باید گفت که یک روستای مهم استراتژیکی بود که این را از قلعه های مهم دوران ساسا نی و قلعه های مربوط به هزاره چهارم پیش از میلاد نشان میدهد  به احتمال زیاد پازوکیهای این روستا از اسلحه داران دوران شاه عباس میباشند  که به خاطر نز دیکی با مازندران  همان جا ماندند .                                                                                               

خراسان

ایل پازوکی در خراسان  در شهرستان بجنورد و قوچان حضور دارند  از زمان وروداین قوم به خراسان  میتوان به دوران خسرو سلطان نام برد و از تعداد و نوع زندگی آنان منابع مهم در دست نیست اما در بالا دیدیم که در دوران خاصی از دیوانیان حکومتی خراسان بزرگ بودند که افغانستان امروزی را شامل میشد نیز هست و حتا از اعقاب آنان در افغانستان نیز هنوز وجود دارند  اما زبان این قوم در این استان   کردی و پارسی میباشد .

در سال 1010 ق / 1601 م شاه عباس دستور داد تا بسیاری از کردان آذربایجان و مهاباد و مرز ترکیه را به سوی خراسان بکوچانند  و جمعیت آنان را 45 هزار خانوار نوشته اند  پازوکیان با اینکه از حضور در خراسان سر باز زدند  اما کلیم الله توحدی به اقامت آنان در خراسان اشاره میکند  (حرکت تاریخی کردان به خراسان                                                                   گروههای دیگری از پازوکیان که در خراسان به پیزکی معروف گشته اند  در برخی نواحی خراسان مانند کلات نادری و مناتگ پیزکی چناران زندگی میکنند . (توحدی 473/1)                                                                                                                  

کر مانشاه

در میان قبایل گوناگون کرد در کر مانشاه رد پایی ازایل پازوکی است.  در شهر ستان جوانرود  که مردم  آن کردی صحبت میکنند . مردم این شهر شاخه ای از این زبان با نام سورانی را تکلم میکنندو به آن جاف میگویند .

 در این شهر 15 قبیله اصلی وجود دارند که بیشتر شان از طوایف اردلانی می باشند . جوانرود یا قلای جوانرود از شمال به اورامان ، لهون و پاوه و از جنوب به سر پل ذهاب و از شرق به کرمانشاه و از غرب به عراق می پیوندد .  پازوکیها در پیرامون کوهستان شاهو و  محال جوانرود و روانسر و بعضی در محال لیلاخ سکونت دارند از میزان جمعیت و تعداد خانوار آن آمار دقیقی در دست نیست اما ایل دیگری نیز در جوانرود حضور دارند که نام طایفه آنان بسیار به پازوکی  نزدیک است نام این ایل نیز پاشوکی است مردم آنان را نیز از پازوکی ها میدانند  آنها نیز در روانسر سنندج ساکن هستند . نکته مورد توجه این که ایل پازوکی در هیچکدام از دسته بندی های 15 گانه شهر ستان جوانرود قرار نمی گیرد . واین به خاطر گویش زبانی ایل پازوکی است .

سیستان و بلو چستان

کردهای مهم در این استان سه طایفه اند و بیش از 50 تیره اند که در مناطق مختلف استان زندگی میکنند .  ایل پازوکی بنا بر آمار یکی از سه طایفه مهم و مطرح کرد در این استان می باشند پازوکیها در این استان هنوز یاد هایی از گذشته خویش دارند ومیدانند که از  ترکیه و در زمان صفویان به این منطقه آمده اند و این شاید به دلیل زندگی طایفه ای    زنده در استان باشد  در مورد زمان ورود طوایف کرد به سیستان نیز گفته اند زمانی حسین کرد  که در زمان شاه عباس صفوی مورد خشم شاه عباس قرار گرفت و چون پهلوان به نامی بود و سالها با در بار صفوی همکاری داشت شاه اورا نکشت اما دستور داد که را با ایل و تبارش به سیستان ببرند تا از بروز مزاحمتهایش برای دربار بکاهند و شاید هم او را مجبور به نگاهبانی از مرز های شرقی کنند و از طرفی اورا با ساکنان بومی  سیستان درگیر کند  تا در هر صورت اورا از دربار دور نگه دارند . از ایلاتی دربلوچستان پاکستان نیز با نام باسوکی نام برده اند . البته عدهای این داستان را یک داستان حماسی میدانند اما می دانیم که هر داستانی خاطره ای از یک واقعیت دور   است .                                                         

 

ارمنستان و قفقاز

 در اوایل سده 20 میلادی 5 هزار خانوار از ایل پازوکی در اطراف ایروان  ساکن بوده اند (زنگنه 218 -220) بنا بر این آنان امروزه شمار بسیاری از ایرانیان و کردان ارمنستان را شامل میشوند که نزدیک نیم میلیون از کشور ارمنستان را شامل میشود . از زبان و دین پازوکیان در ارمنستان اطلاع دقیقی در دست نیست.                                                                  

سرزمین و خاستگاه

شناسایی سرزمین وخاستگاه پازوکی با توجه به منابع بسیار دشوار است  هیچ کدام از منابع به یقین از اسکان این قوم در ایران کنونی پیش از دوران صفوی نگفته اند  اما همگی منابع در سوی دیگر واز کوچ نا گزیر اینان بعد از استیلای عثمانی  خبر می دهند منابع مهمی همچون شرفنامه بدلیس از قدیمی بودن آنان در آناتولی و شمال وغرب  دریاچه وان  می دهند  نکته بسیار مهم جمعیت بسیار آنان و پراکندگی ایشان است  که هنوز هم باتوجه به پراکندگی در ایران ، ارمنستان ، ترکیه ،آذربایجان  جمعیت زیادی را شامل میشود و این نشان از یک کوچ بسیار بزرگ به سراسر فلات ایران دارد .                                                 

شرفنامه کردهای ایران را مشتمل بر چهار شعبه بزرگ سیاه منصور ،چگنی ، زنگنه ، پازوکی  می داند و خاستگاه آنان را لرستان می داند و به روایتی دیگر آنان را از گورانیان و اردلان میداند و امیران پازوکی  را از عشایر سویدانلو میداند ( بدلیسی 423-431) سویدانلو ها  از کردانی بودند که به خاندان آل برمک پناه دادند زیرا برمکیان از بیم هارون الرشید به کردان پناه آورده بودند

اما به علت تغییر زبان در میان پازوکیها از کردی به آذری بعض آنان را از ترکان آذربایجان میدانند  برای آگاهی بنگرید به ( شاه حسینی 43 / ایلات سمنان ) مینورسکی نیز سرزمینهای شمال و غرب وان در آناتولی را سرزمین باستانی پازوکیان میداند  ص 57  برخی کوههای شاهو میان کردستان وکرمانشاه را خاستگاه آنان میدانند(  مردوخ کردستانی 83)  به دلیل پراکندگی و جا به جایی آنان در این چند سد سال موطن آنان را تا فارس نیز برده اند و این شاید به خاطر خوب پارسی صحبت کردن آنان باشد  به هر حال با توجه به تاریخ منابع و اسکان آنا ن در شمال و غرب دریاچه وان به نظر میرسد که بهترین نظریه باشد .      جایی که روزی تمدن های بزرگ آریایی  کت پاتوکی ، اورارتو ، هیتی و میتانی وکیمری  در آن می زیستند  حال این تمدن های زنجیر وار که امروزه در آن حوضه مردم کرد زندگی می کنند  در زیر گذری کوتاه بر این تمدن ها می اندازم تا خاستگاه دیرین ایل پازوکی را رمز یابی کنم .

میتانی

  تمدن میتانی یکی از تمدنهای هوری‌ها است. میتانی ها قبل از اورارتو شروع به گسترش قدرت خود کردند و با همپیمانی با دولت آشور، توانستند نفوذ زیادی در تجارت منطقه به دست بیاورند. قدرت میتانی بزودی توسط دولت هیتی شکسته شد و پادشاهان میتانی به صورت دست نشانده های امپراتوری هیتی در آمدند.

تمدن میتانی، تحت نفوذ فرهنگ هندو-آریایی بود. در فهرست خدایان میتانی، نام چهار خدا (میترا، ورونا، ایندرا، نستیا) ذکر شده که اسمهای هندو-آریایی دارند و در ریگ ودا هم ذکر شده است .

هوری ها

   هوری ها يا خوری ها مردم باستانی آسیاى صغیر و شرق و غرب میانرودان شمالی و سوریه بودند، كه (تقریبا 2500 ق.م.) از كوه‌های جنوب درياى خزر به سرزمين بين هیتیان و آشور، شرق دجله و منطقه كوهسار زاگروس و از آنجا آنها در مناطق بين‌النهرين شمالی و سوریه و حتى ساحل مدیترانه پخش شدند و مردم باستانی آریایی پلستی نیز از  اینانند  . هوری ها بین 1600 تا 1200 ق.م. رشد كردند. تمدن هوری ها در هزاره سوم در آناتولی شرقى ايجادشده بود و بر پادشاهى میتانی حكومت كرد. آنها بزرگترین و بانفوذترین ملت پادشاهى میتانی بودند. هوری ها عملاً در هزاره دوم ق.م. در همه قسمت‌هاى میانرودان باستانی ساكن شدند. هوری ها نقش اساسى در تاریخ هیتیان بازى كردند. همه اين سرزمين ها معروف بود به سرزمين هوری ها. با وسعت سرزمينشان، هوری ها، در اواخر قرن 15ام ق.م. رقيب و تهديدی شدند برای تمدن بابل و مصر.

هوری ها در شرق آناتولی و شمال میانرودان طی هزاره ی دوم پ.م. می زیستند. هوری ها احتمالا پیش از گسترش شان، در كوه های ارمنستان پدیدار شده اند. زبان آنان، كه اینك از میان رفته هندواروپایی بود ، اما ممكن است كه با زبان ایرانی غربی خویشاوند باشد. این موضوع بیش تر از الواح میخی به دست آمده از خاتوشا Hattusas، پایتخت هیتیان، كه تمدن اش بیش تر از هوری ها تاثیر پذیرفته بود، دانسته و تشخیص داده شده است. هوری ها فاقد یك امپراتوری بودند اما بیش تر جمعیت پادشاهی نیرومند میتانی (۱۴۰۰-۱۵۵۰ پ.م.) را هوری ها تشكیل می دادند.

هیتی‌ها

 

هیتیان یك تمدن باستانی بودند. هیتی ها كه به زبانی هند و اروپای صحبت می كردند، یك پادشاهى در آناتولی ‌و بین‌النهرین شمالی ‌و سوریه در قرن 18 پ.م. تا 12 پ.م. تأسیس كردند.

هیتی ها معروف به مهارتشان در ساختمان و استفاده كردن از ارابه بودند. هیتی ها پیشروان عصر آهن و ساخت مصنوعات از آهن بودند.

پادشاهى هیتیایى به سه دوره قراردادى تقسیم شده است:

1 - پادشاهى قدیمی هیتیایى . 1750 ق. م. - 1500 ق. م.

2 - پادشاهى میانی هیتیایى . 1500 ق. م. - 1430 ق. م.

3 - پادشاهى جدید هیتیایى 1430 ق. م. - 1180 ق. م.

پس از 1180 ق. م. امپراتورى هیتی در چندین دولت - شهر (نوهیتیایى)، مستقل خرد شد.

نوهیتیایی ، کشور هایی بودند که با زبان لوویان حرف می زدند و در سوریه عهد آهن، پس از سرنگونی امپراتوری هیتی سر بر آوردند و تا اشغال شدن به دست کیمری‌ها بر پا بودند( 1180 - 700 پیش از میلاد )

خاتوشا

دروازه شیر در جنوب باختری

 

خاتوشا ( هاتوسا ، هاتوساس ، هاتوشاش ، هاتوشا ، خاتوشاش ، کاتوشا ، کاتوشاش ، کاتوسا ، کاتوساس ) پایتخت امپراتوری هیتی بود. در نزدیکی بغاز کوی که امروزه بغاز قلعه نامیده می شود جای گرفته بود ) مرکز بخشی در استان چروم ، ترکیه ، است. جایی بوده در خَم رود کیزیل (ماراشانتیا در منابع هیتیان و هالیس در روزگار باستان نزدیک به 145 کیلومتری (90 مایلی) شمال خاوری آنکاراو هم مرز با استان های سینوپ ،آماسیه وسا مسون این منتاکه بعد از این در سرزمین تمدنی کت پاتوکی قرار گرفت .  

اور ارتو

اورارتو نام تمدنی است که در غرب آذربایجان امروز، شرق آناتولی، و شمال کردستان،احتمالا اجداد ارامنه وگرجی های کنونی بوده اند و حدود ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد، قدرت گرفت. بیشتر اطلاعات ما از تمدن اورارتو، از نوشته‌های آشوری است. قدرت اورارتو آنها را قادر به در اختیار گرفتن تجارت قفقاز و حوزه اطراف دریای خزر می‌کرده‌است. شهرهای اورارتو معماری خاص و شاهانه‌ای دارند که باقیمانده بعضی از آنها در شمال کردستان، حکایت از پیشرفته بودن آن و تاثیرش بر معماری ماد و هخامنشی می‌کند. زبان اورارتو احتمالاً از زبانهای «هورانی» بوده (که از زبانهای مرده، قفقازی هستند) و نزدیکترین زبان مدرن به آنها، زبان گرجی است.


پادشاهان اورارتو در زمان قدرت آشور، با گسترش حوزه قدرت خود به شمال بین النهرین و شرق سوریه، عملاً نبض تجارت در منطقه آناتولی و بین النهرین را در دست گرفتند و قدرت گیری آنها تا حدی سبب کاهش قدرت امپراطوری مقتدر و جنگجوی «هیتی» در مرکز آناتولی شد. کلمه اورارتو، ریشه نام کوه آرارات است.

سلطنت اورارتو بعد از سالها جنگ و رقابت با آشور، بعد از حمله کیمری‌ها، در اثر حمله قوم ایرانی «سکاها» در قرن هشتم قبل از میلاد، از بین رفت و باقیمانده آن، به زیر قدرت مادها در آمد.

 

کاپادوکیه

 

(کاپادوکیه یا کَتپَتوکه یا کت پاتوکی(پارسی باستان:Katpatuka،یونانی:Καππαδοκία) نام سرزمین باستانی پهناوری در( آسیای کوچک ترکیه) کنونی است. نام کاپادوکیه پس از روزگار باستان در زمان چیرگی مسیحیت بر این بخش پایدارماند و امروزه هم در زمینه گردش‌گری بدین بخش تاریخی کاپادوکیه گفته‌می‌شود. توریستی‌ترین بخش کاپادوکیه استان نوشهر ترکیه کنونی را دربرمی‌گیرد. در تاریخ برای نخستین بار در پایان سده ششم پیش از میلاد است که نامی از کاپادوکیه می‌رود و آن هم در سنگنبشته‌های سه‌زبانه دو تن از پادشاهان هخامنشی،داریوش بزرگ و خشایارشا بزرگ و آن هم در جایگاه بخشی از شاهنشاهی ایران. در سال‌های پایانی شاهنشاهی هخامنشی کا پادوکی به دو ساتراپی (یا شهرابی بخش‌شد،بخش مرکزی را گیتانگاران یونانی همچنان کاپادوکیه خواندند و بخش دیگر پونتوس نام‌یافت. این جدایش در زمان پیش از زندگی گزنفون رخ‌داده‌است. پس از فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی باز این جدایش برجاماند.من نیز از این پس کتپتوکه و کاپادوکیه را کت پاتوکی می نامم .

تاریخ نشان داده که نام کشور یا تمدن پس از یورش یک قوم به نام آن شناخته می شود  ما در مورد کت پاتوکی نمی بینیم که یورش از سوی قومی به این نام صورت گیرد  اما نزدیکترین یورش به این سرزمین شاخه ای از سکایان ایرانی به نام کیمری بوده اند  که از آنان در تورات و اسناد آشوری نام برده شده که در جایی می زیستند که بعد ها نام کت پاتوکی گرفت .

معنای کت پاتوکی

 کت پاتوکی از سه بخش تشکیل شده است : کت + پات + کی

حال به معنای بخش نخست آن در لغت نامه دهخدا  می پردازیم تا معنای آشکاری برای آن در یابیم .

کت

کت  {کَ} تخت ، تخت پادشاهی راگویند و عموما تخت پادشاهان هندوستان را گویند

مخصوصا که میان آن را بافته باشند.(برهان )

تخت سلا طین هندوستان را گویند . (آنندراج)

تخت و اریکه آراسته را گویند (سریر)

به پایه و بنیاد یک چیز نیز گاهی کت می گویند .

روز ارمزد است شاها شاد زی    بر کت شاهی نشین و باده خور (دیوان نظام)

خلافت جدا کرد جیپالیان را        ز کتهای زرین و شاهانه زیور  ( بو شکور )

کت وخیمه و خر گه و شاروان     زهر گونه چندان که ده کاروان  (گر شاسب نامه )

سرا پرده و خیمه پیشکار           عماری و پیل و کت شاهوار  (گرشاسب نامه )

امروزه نیز نمونه هایی از کت در زبان عمومی ما یافت می شود که معنای تخت را می رساند مانند نیمکت و نیم تخت  ،کتگر به معنای تخته وچوب صاف نیز آمده است  و امروزه درود گر را کتگر و کتکار نیز گویند (برهان )در اوستا نیز کَت برای نام سرزمین ومکان نیزآمده است واین واژه ایرانی است.

 

پات

 

پات که بعد ها به پاد و باد هم تبدیل شده است در باستان به معنای نگهدارنده یا پاسدار و محافظ نیز آمده است . بهترین نمونه برای بیان معنی این بخش آذربایجان می باشد که نامش در دوران پیش از اسکندر ماد خُرد بود و بعد از حمله او به آتور پاتگان تغییر یافت و دکتر کسروی آن را چنین معنا می کند که آتور یا آتَر با آذَر به معنای آتش برابراست وهم اکنون در آذرخش به معنای شاه آتش هم آمده است و پات را پاسدار آورده وگان را پسوند سرزمین میداند و معنای آن را روی هم سرزمین پاسدار آتش میداند بنا بر این نزدیک ترین معنای پات در زبان های گروه شمالی پاس و پاسدار می شود .

همان گونه که در کت پاتوکی میبینیم  واو   وجود دارد که بعد از پات می آید  و به صورت پسوند و یا پیشوند می آید مانند خالو ، عمو ، شکمو ، اخمو، نقش پسوند   واو بسیار گوناگون است گاه صیغه مبالغه آمیز مانند اخمو یا قهرو است وگاهی علامت نسبت به کسی یا چیزی مانند عم و خال است که به عمو و خالو و گاهی هم به ه تبدیل شده است و مانند خاله و عمه نمودار می شود.

 

کی

بخش آخر کت پاتوکی و پازوکی را تشکیل میدهد.نخستين بار در كتاب اوستا با لقب کوی بر میخوریم که به کی تبدیل شده است  كه به زمانی دور می رسد .دانشمندان ایران شناس میگویند که زبان اوستایی تا سده هفتم وهشتم قبل از میلاد رایج بوده است بنابر این لقب کی تا بیست و هفت سده قبل کاربرد داشته است که همزمان با تشکیل کشور کت پاتوکی میشود.سلسله دوم از پادشاهان ایران را نیز کیانیان مینامند نخستین پادشاه کیانیان نیز قباد بوده است کیانیان (در اصل کَیان یا کَویان) جمع واژه‌ی «کَی»، به معنای حکیم و دانشمند می‌باشد. این واژه در اوستا به شکل «کَوی» آمده‌است نکته دیگر این که در لغت نامه دهخدا  نیز دگرگونی کا پا دوکیه را به قبادوقیه می بینیم که اگر با نام اوستایی قباد که به صورت  گوات است نیز ما نزدیکی و همسانی را در این دگر گونی میبینیم .

 

کَوی‌کوات (Kavi Kavat)، به فارسی: کی‌قباد

کَوی‌ائی‌پی‌وُهو (Kavi Aipivohu)

کَوی‌اوسَذَن (Kavi Usazn)، به فارسی: کی‌کاووس

کَوی‌اَرشن (Kavi Arshan)

کَوی‌پیسینه (Kavi Pisinah)

کَوی‌بیَّرشن (Kavi Byarshan)

کَوی‌سیّاوَرشَن (Kavi Syavarshan)، به فارسی: کی‌سیاوش

کَوی‌هئوسرَوَه (Kavi Haosravah)، به فارسی: کی‌خسرو

از این افراد،‌ کی‌قباد، کی‌کاووس و کی‌خسرو به پادشاهی رسیدند. دو تن دیگر نیز خارج از این گروه، در سلسله‌ی کیانیان، در زمان زرتشت می‌زیسته‌اند:

اَئوروت‌اَسپَ (Aurvataspa)، به فارسی: کی‌لهراسپ و کَوی‌ویشتاسپَ (Kavi Vishataspa)، به فارسی: کی‌گشتاسپ

کلمه کی در اوستا به گروهی از امیران و روسای قبایل با زردشت پیامبر هم زمان بوده اند گفته میشد که برای گسترش دین او در میان قوم های شرقی ایران جنگ کردند.

لقب بسیار ی از پادشاهان کیانی مانند کیخسرو ،کیکاووس ، کیقباد  را نیز کی تشکیل میدهد و شاید به معنای شاه و بزرگ  باشد پس لقب کی از نخستین لقب ها ی شاهان ایران زمین بوده است.اگر ما کت پاتوکی را کت پتوکه هم بخوانیم به نتیجه قابل توجه دست میازیم این پسوند کهن در باستان برای تداول خاندانی و قومی به کار میرفت . پسوند کهنه (یه ) که در شیرویه ، برزویه ، بابویه ، سیبویه در باستان دیده می شود  به مرور زمان به تداول خانوادگی با پسوند ی تبدیل شده است و امروزه به عنوان نمونه شیرویی ، برزویی، بابویی و سیبویی تبدیل شده است  و یا در نامهایی مانند احمدی ،رجبی ،رضایی ، باقری ، علوی  ،محمدی و بسیاری دیگر دیده می شود .

 

عناصر مولکولی وا ژگان

 

در کتاب عناصر مولکولی زبان پارسی کهن آمده است که در همه  زبان ها هر یک از حروف دارای نشان ویژه خود هستند که در زیر برخی از آنان را می آورم .

حرف (آ) حاضر بودن و آری گفتن را میرساند  ، ب : بودن ، باور   پ : پاسداری  و پیگیری  ، ت : روشنایی و مالکیت   ، ج: جور کردن چیزی   ، چ : چاره جویی      ز: زندگی ، زیبایی   برای نمونه کلمه زیبا را از لحاظ مولکولی بررسی می کنیم

زیبا : ز : زیبا  ی : خود  ب: بودن   آ : حاضر بودن  در کل میشود خود زیبا حاضر است  یا ژولیده : ژ: ظاهر  او : او  ل: لازم  ای : خود  د: دادن   و ه که در پایان میشود ظاهر او نشان دهنده خود اوست . حال اگر ما پتوکی را هم اینگونه بسنجیم میشود .

پ: پاسداری  آ : آری گفتن ، حاضر بودن   ت: مالکیت  و: او  ک : کار، بزرگ   ی: خود

معنایش روی هم میشود  حاضر بودن برای مالکیت و پاسداری از کار  خود

و اگر پازوکی را بسنجیم میشود :

پ: پاسداری  آ : آری ، حاضر بودن   ز: زندگی ، زیبایی    و : او   ک: بزرگ ، کار

ی: خود ومعنایش میشود حضور برای پاسداری از زندگی وکار بزرگ

 

در نوشتار بالا دیدیم که یک راز بزرگ از یک قوم کهن و یک سرزمین پرده برداشته شد آری قوم پازوکی با نام قوم خود یکی از کهن ترین اقوام ایران زمین و نژاد ایرانی است .گفته رازآمیز ما این را نشان خواهد داد  در ادامه به سیر وتحول در مورد سرزمین و این قوم خواهم پرداخت  همان گونه که در ابتدای کتاب تمامی تمدن های آریایی سرزمین کهن آناتولی را آوردم  تا بگویم این اقوام دیرینه بومی این سرزمین از نژاد آریایی هستند و جای شک وشبه ای نمی ماند همان گونه هم برای شما از مسیر کوچ وار این قوم در تاریخ گفتم   تا نوشتار ما برای شما سنگین نباشد .

 

 

 

 

 

کلمات تاریخی  و دگرگونی

واج شناسی به توصیف عمل آواها در یک زبان مشخص می پردازد در دانش زبان شناسی به جانشین یک آوا بر دیگری و دگرگونی معنا را یک واج می گویند  برای نمونه (پ)و (ب) در واژه هایی مانند پاک و باک که در اینجا پ وب را یک واج گویند ..                                                                                                                                      

کلمات تاریخی یعنی کلما تی که در زمان خود و شاید در کل تنها در یک دوره تاریخی متداول بوده باشد و اکنون تنها با مطا لعه به آن برمی خوریم .از این گونه کلمات می توان به پاژنام یک سرزمین یا اصطلا حات اداری و سیاسی یک کشور داد که با تغییر وضع سیاسی و اجتماعی منسوخ شده است .  کلمات تاریخی یکی از عوامل نابودی یا متروک شدن کلمات است .  مهمترین ویژگی این تحول از بین رفتن دلیل برای اصل یک موضوع است یعنی ما در زندگی عادی خود کلماتی را که در 500 سال یا پیشتر از آن کاربرد داشت را دیگر به کار نمی بریم.از این دست کلمات میتوان به شمشیر و گرز و ادوات نظامی آن دوره نام برد زیرا دیگر کاربرد ی در زندگی روزمره ما ندارد . نمونه این که اگر کسی را در 500 سال پیش به شمشیر و گرزش نسبت می دادند امروزه به اسلحه های جدید این دوره نسبت میدهند به یک نمونه بنگرید :

شمشیری  یا شمشیر چی

قورچی یا قور دار در ترکی و

 تفنگ دار و تفنگ چی

 همین گونه که می بینیم در همه زبان ها این صفت است که می ماند و فقط کلمه تغییر واژگانی پیدا میکند پس صفت در حفظ ویا تغییر یک نام نقش اساسی را بازی میکند.حال اگر به مثال خودمان بپردازیم :

کت پاتوکی را اگر همان طور که گفته شد پاسدار تخت شاهی  یا هر چیزی شبیه آن بدانیم نمی تواند حتی طی دگرگونی لغوی معنای خاص دیگری بگیرد . یعنی حتی با نبود آن دسته از دلایل که عرض کردم صفت اصلی  خود را از دست داده باشد یعنی اگر ما تخت شاهی نداریم دلیل بر نا پاسداری از شاه نمی شود واین مردم طی همین دگر گونی تاریخی  میتوانستند صفتی مترادف با آن برای خود بر گزینند یعنی کت را که دیگر برای آنان کاربرد نداشته برداشته و آن را به پاتوکی تبدیل کنند .

 

 نامهای عمومی

نامهای عمومی به نامهایی گفته میشود که  کاربردی  وسیع داشته و از حالت خاص به صورت عام به کار می رود از این گونه نامها میتوان امروزه در تمام شهر های بزرگ وکوچک با اقوام مختلف دید از این گونه نامه میتوان به رضایی " محمدی " رجبی " باقری و احمدی و بسیاری دیگر نام برد که نمیتوان آنها را در دسته خاص قومی قرار داد و برای آنان اصل ونسب وسرزمین خاصی را قرار داد چه بسا که در کشور از اقوام مختلف ترک ولر وبلوچ و کرد رضایی یا باقری و غیره رادید .این نامها به همان دوران سر در گمی مردم در دوران گرفتن شناسنامه مربوط میشود که مردم از روی آنکه اصل ونسب خاصی نداشتند و از طبقه عام بودند نام های امامان ویا پدران خود را برمی گزیدند . از این دسته از نامهای عمومی که بگزریم نامهای خاص تری بود که قبل از دوران شناسنامه ای برای مردم مانده بود که بعضی ها به صورت قومی و بعضی ها به صورت قبیله ای آن را داشتند نام سرزمین وحرفه خاص اجدادی آنان بود در پارسی امروزه نیز از این گونه نامها بسیار است و حتی شامل میوه ها و حیوانات ویا اجسام نیز می شود به نمونه زیر می نگریم :

طالبی : نام یک میوه تابستانی است که به خاطر آن شخص که نامش طالب بوده است معروف گشته است .

انگور صاحبی : هم مانند بالا از روی شخصی به نام صاحب یا صاحبی گرفته شده است .

هندوانه : این میوه چون از هند به ایران آمده به هند وانه معروف گشته است .

چینی : در دوران ساسانی به سفال خوبی که از چین می آمد میگفتند و هنوز با آنکه این سفال را در داخل کشور تولید میکنند نام چینی بر خود دارد .

کاشی : این نام از قوم کهن کاسی  واز کاشان می آید چون برای اولین بار در جهان در این مکان تولید شده به این نام نامیده میشود .

نظامی گنجوی : چون متولد گنجه در باکو بودند ایشان به این نام مشهور گشتند  از این دست نامها امروزه کاربرد بسیار دارد به طور مثال اگر یک کابلی به کشور ما بیاید و نامش محمد رشید باشد اورا محمد رشید کابلی می نامند و در قدیم این گونه نامها بر اثر سفر و کوچ اجباری یک اصل جدایی نا پذیر بود .

در مورد قوم پازوکی هم باید گفت که جز نامهای بی اصل ونسب نمونه اول نیست زیرا قبل از گرفتن نام خانوادگی برای ایرانیان این نام خانوادگی برای این قوم ماندگار بوده و در تاریخ از آنان بسیار نام برده شده و اگر نام عمومی دسته دوم را هم برای آنان در نظر بگیریم بی شک همان نام سرزمین اجدادی خود را حفظ کرده و به این نام مشهور گشته اند و باز هم میبینیم که به کت پاتوکی باستان ختم می شود.

 

الفا ظ نو و ترکیب لغات

در لغات نو و ترکیبی پسوندهایی وجود دارد که بسیار فراوان و سرنوشت ساز است

ما در زیر به دونمونه که در کت پتوکه و پازوکی موجود است می پردازیم .

ه : این پسوند بیشتر در صفات مشخص ومعین مانند شور که به شوره تبدیل میشود می آید یا برای اعداد مانند چهل : چله   سد :سده    و هزار : هزاره می آید  این پسوند در پیوست به اسم کلمه ای نو می سازد .

گوش : گوشه  ساق :ساقه  ریش: ریشه  تخت : تخته   پا : پایه 

این پسوند در کت پتوکه هم می آید و حرف آخر را میسازد  و همین پسوند در  زبان پهلوی به (ی) تبدیل میشود و کت پتوکه را به کت پا توکی تبدیل میکند  و هم این پسوند در کلمات زیر نیز به یه ساکن تبدیل میشود ناله که به نالید و یا کاسه به کاسی شیره به شیری تبدیل شده است در هر صورت این هم یک پسوند صفت ساز به شمار می آید گاهی نیز این صفت قبل از (ی) می آید مانند دادگاهی یا دانشگاهی و اگر آن را در کت پتوکه در نظر بگیریم می شود کت پتوکیه ای 

...................................................................................................

 ترکیب  لغات

زبانهای ایرانی از زبانهای زنده دنیا به شمار می روند که قابلیت این را دارند تا در هر زمانی کلمه ترکیبی نویی را پدید آورند بدون آنکه کلمه اصلی تغییر پیداکند .از این جمله کلمات میتوان به  جاکاغذی ، روزنامه چی ، دوچرخه ، دود کش و بسیاری دیگر نام برد که برای کلمات جدید می آیند

قسمتی از کلمات ترکیبی بر اثر نیازمندی و یا به وجود آمدن شرایط جدید به دست میآید مانند کت+ پات +کی = پاسداران تخت +شاه

پاس دار : پاس + دار ؛ روان + شناس ؛  زره + پوش

 

 

اقتباس از کلمات بیگانه

در هر روزگاری  و در هر قومی وهر ملتی کلمات جدید بر اثر آمیزش فرهنگی ونزدیکی وارد و یا رد میشود اگر بخواهیم بدانیم که یک نام بیگانه است یا نه باید با زبان اصلی آن آشنایی داشته باشیم و معنای آن را دریابیم  به عنوان نمونه واژه شکر یا پدر و مادر و خواهر یا برادر است که ما به شکر می پردازیم  این واژه در تمامی زبان های هند و اروپایی یافت میشود  و بر اثر ورود این کالا به کشورهای عربی هم تقریبن به همین صورت یافته می شود .

فارسی : شکر   هندی : SARKARA   یونانی :  SAKXARIN  انگلیسی : SUGAR  

و در عربی هم سکر شده است . این به این مفهوم است که هر جسمی و هر سرزمینی گویشی گوناگون دارد  و اگر ما اکنون کشور کت پاتوکی را به این نام میشناسیم دلیل بر اصل بودن این نام ندارد زیرا ما بعد از بازخوانی خط میخی باستان که به پارسی باستان است آن را اینگونه دریافته ایم و نام این کشور در زبان آشوری یا بابلی نمی توانسته همین گونه باشد همان طور که در یونانیان نیز این گونه بود  و آنان کت پتوکه را کا پادوکیه نامیدند  و شاید این نام در همان دوران در زبان مردم کت پتوکه  کت پازوکی بوده باشد .

تبدیل حروف بیگانه

این تغییر در موردی است لفظ خارجی آن شامل آن حروف نمی شود به عنوان مثال در عربی پ ، ژ،گ ، چ  وجود ندارد یا در لاتین حروف خ ، ش وجود ندارد یا در پارسی باستان ص ،ض ،غ ،ع ،ث و جود نداشت . سیبویه در الکتاب (ج 2ص 343 ) مینویسد که در لغات پارسی چون معرب شوند حرفی که در میان ک وج است یعنی گ به ج تبدیل میشود مانند نر گس  ، نرجس و از  ابدال آن چاره ای نیست گاهی هم آن را به قاف  یا خ تبدیل میکنند مانند  گندک = خندق   گاهی نیز پ به ف و یا ب تبدیل می شود مانند پارسی = فارسی  ؛ پیل =فیل  و در نام سرزمین های ایرانی زنگان = زنجان و آتور پاتگان  = آذر بایجان  آشکار است .

حال اگر آن را در کت پاتوکی ببینیم  به کت با توکی یا کت بازوکی تبدیل می شود همان گونه که میبینیم باز هم این نام به ما این را میرساند که این نام شاید در دوران ورود اسلام به آناتولی می توانسته روی این قوم ماندگار شده باشد .

کت پاتوکه = کت باتوکی    --- کت با زوکی    همان گونه که میبینیم  پ به ب و ت به

ز تبدیل شده اند همان گونه که آتور پاتگان هم همین تحول را در خود دیده است  .

آتور پاتگان + آ ذر آباد جان = آذر بایجان

 

تمدن ، فرهنگ ، سیاست

 

این که نام یک کشور  یا قوم از روی تمدن و فرهنگ واوضاع سیاسی است شکی نیست . بی گمان پیوند به امور همگانی و معنوی اقوام مختلف دارد . به عنوان مثال همین ایران کشور بزرگ ماست که از دو واژه ایر  و آن  تشکیل شده است . ایر در اوستا وسانسکریت یعنی نجیب و آزاده و ان  هم پسوند سرزمین است  و معنایش در کل میشود سرزمین آزادگان و نجبا اما این نامها به عوامل زیر وابسته اند  .

1 .  نظام همگانی و سیاسی

2 . آداب و عقاید یک قوم

3 . دین ومذهب

4. شرایط جغرافیایی

 

مردم یک قوم از یک نژاد وابستگی فرهنگی به همدیگر دارند و از لحاظ فرهنگی از ریشه و سامانه مشخص سیاسی برخوردارند که حتی با تغییر آن حکومت با وجود تغییرات شاخص خود را حفظ میکنند  ودر هر دوره  حتی با وجود پیروی از آن نظام آن را به نسل بعدی میسپارند و زبان و قومیت خویش راحفظ میکنند نام قوم پازوکی که امروز برای ما مانده نشان از پاسداری از فرهنگ وتمدن یک ریشه در سرزمین دیرینه آنان دارد که شاید از میهن دور شدند و به اجبار کوچیدند  اما نام سرزمین خود را حفظ کردند همانند تمام ایرانیان بزرگ که در دوران سلطه عرب که زبان و فرهنگ ملی را  به یغما می بردند و مردم را عرب زبان میکردند به آنان چیره گشته و عرب را از این سرزمین راندند و رسومات و زبان خویش را حفظ نمودند .

 

تحول دینی

دین در یک قوم  و باورهای آنان اثر می گذارد  ورود هر دینی روی زبان و واژگان آن نقش انکار نا پذیری دارد  که روی نام سرزمین ، اشخاص ، مکان . غیره اثر گذاشته و نام های نو پدید می آید .  نامهایی مانند مزگت  ، مهراب ، مینوی ،دوژخ ، وهیشت و غیره کلماتی هستند که بر اثر ورود اسلام دگرگون شدند و نامهایی عربی بر خود گرفتند  وما اکنون مسجد، محراب ،معنوی ، دوزخ ، بهشت می نامیم .همان گونه که میبینیم با ورود اعراب کلماتی که وارد  اسلام شد معرب شده یعنی کلماتی که حروف غیرعربی داشتند مانند مز گت به مسجد  یا دوژخ  به دوزخ   تبدیل شدند و حروف عربی را پذیرفتند. 

در بالا دیدیم که تحول در امور سیاسی و فرهنگی و دینی  و غیره هرگاه صورت بگیرد صورت اولیه آن از رواج می افتد یک نمونه آن شاه است و نمونه دیگر کلمه انجمن است در کلمه شاه میبینیم که خشایته شی  به خشا و پادشاه و شاه تبدیل میشود که نمونه تحول واکها  در زمان را نشان میدهد . انجمن که اوستایی آن هنگا من بوده است در پهلوی به انگامن تبدیل شده است و سپس در دوران استیلای عرب بر ایران به انجمن تبدیل شده که نمونه   دگرگونی تحول دینی و تحول حروف بیگانه است و هم اکنون برای ما مانده وکسی آن را به صورت اولش   نمیخواند  گاهی نیز ممکن است کلمه ای  در صورت تحولات خود شبیه کلمه دیگری شود  مانند برگ یا ورق که به جسم نازک گفته میشود و در برگ درخت یا برگ یک دفتر یا ورقی از یک تکه گوشت باشد یا شیر که یک حیوان درنده است با شیر خوراکی یا شیر آب  هم آوا باشد اما هرکدام معنای خاص در   زمان  خود دارد . سعدی گوید :

برگ درختان سبز در نظر هوشیار             هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

پس همیشه یک عبارت وصفی یک معنا را در نظرمان نمی رساند و این میتواند وابسته زمان و شرایط سیاسی و دیگر آن دوره زبانی ما داشته باشد.

 

 

دگر گونی واکها

در بالا برای شما از تحول  زبانی  برای تغییر واژگان گفتیم که برای شناسایی نامها مورد نیاز بود حال از دگرگونی واکها در دوران مختلف میگوییم تا شما را برای نتیجه گیری بیش از پیش آماده کنیم . ما در کتاب خود قصد داریم تا  واژگان  قوم پازوکی را بررسی کنیم . حال برای این بررسی نیاز مند شناسایی گویش آنان در تاریخ هستیم  . برای شناسایی این قوم باید به درون آناتولی و زبان های گروه شمال و شمال غربی کشور زد و نام سرزمین بومی این قوم که در ترکیه امروزی بود را کنکاش کنیم .

محل سکونت این قوم که در آناتولی باستان بود ما را بر آن میدارد تا   اقوام وتمدن آناتولی را زیر تیغ بگیریم و آن را کالبد شکافی کنیم . همان گونه که پیشتر در بررسی تمدن های آناتولی گفتیم تمدن های ارمنیه ، کت پتوکی ، کیمری آخرین تمدن های آناتولی بودند  و از نگاه نام شناسی برای اقوام نام این تمدن میتواند نزدیک ترین نتیجه را برای قوم مورد بحث ما داشته باشد . اگر ما اینگونه فکر میکنیم  نمی تواند دلیل بی جایی باشد

زیرا از لحاظ تاریخی قوم پازوکی از دیرینه ترین اقوام آناتولی بوده است  ودر  دوران خاصی از تاریخ مانند دوران صفوی هم در دربار ایران دارای نفوذ بودند و هم در در بار شاهان عثمانی  و در دوران قاجار نیز این قدرت خود راحفظ کردند واین را می توان به وضوح یافت، در نگاه نخست و ساده انگارانه شاید کمتر پیوندی میان پازوکی و کت پاتوکی یافت در این نوشتار ما شما را با دگر گونی واکها در این دو نام آشنا میکنیم وشما به   نتایج حیرت انگیزی بر میخورید که در حین بزرگی بسیار روشن و ساده میباشد .

 دگر گونی واکها وابسته به به گویش های مو جود در زبان نوین امروز  و گذشته زبان مورد نظر آن قوم دارد . پازوکی ، پازکی، پیزکی،بازیکیو بازوکی گویشهای مختلف از این قوم می باشند.

 در مورد قوم پازوکی باید گفت که بر اساس اسناد موجود که پازوکی ها را از کردان بسیار قدیمی آناتولی میداند پس باید آن را با زبان مادی باستان پارسی باستان مقایسه کرد که البته هردو آنان تحت تاثیر زبان اوستایی قرار دارند .

برای آنکه شما را با دگرگونی واکها آشنا کنیم چند کلمه که دگرگونی واکها در آن آشکارا یافت میشوند را می آورم.دگرگونی استانها در دوران هخامنشی در زبان مادی و پارسی باستان صدای-َ به آ ا تبدیل شده است  از استانهای این دوره که نامشان دگرگونی یافته میتوان به ارمنیه به ارمنستان    ،  آشوریه به سوریه   ، بابیروش  به بابل یا  بابیلون نام برد که خارج از مرز ایران هستند نام برد که امروزه کشورهای ارمنستان ، سوریه و عراق را تشکیل میدهند  واز استانهای ایرانی نشین به هوج یا خوج به خوز و خوزستان ، زرنگیانه  به سگستان یا سیستان ،گندارا به قندهار هریوا به هرات ، پرثوا به پارت نام برد .  در نمونه ها میبینیم که دگر گونی واکها نام هایی نو پدید آورده است که به دلایل مختلف مانند کوچ اقوام جدید تغییر کرده است مانند زرنگیانه که به دلایل کوچ اقوام سکا یا سگه به سگستان و بعدها طی دگرگونی مرحله بعد خویش به سیستان  امروزین تبدیل شده است .

 

زبان اوستایی به زمانی دور در تاریخ میرسد که با زبان سانسکریت و ریگ ودای هندیان اشتراکات فراوان دارد از این زبان نمی توان امروز واژگان فراوان یافت .

کرفه = کرپه    دات= داد     مینوی = معنوی      سپنت = سپند   وناه =گناه

در میان کلمات زیر نمونه هایی از زبان پارسی باستان که خویشاوندی نزدیکی با زبان مادی دارد را می آورم :

تی شی : ِدژی    اَته ، باته =گفت   کوف = کوه    مَرََتَ  : مُرد     هَپت : هفت

دَروچ : دروغ    اُوش : هوش    رُوچ : روز  خَشنُوش : خشنود  اَ خشنواهی:نا شنوایی  وَ زَ رک : بزرگ   اوه یرا : ازین را این جهت   و بسیاری کلمات دیگر که می توان نام برد که امروزه دگرکونی یافته اند .

کلماتی هم واک  خود را در دگرگونی از دست داده اند وبسیار ساده گشته اند :

 توونو : توانا     بندکا : بنده    فرمانا: فرمان    شیاتیم : شادی    همتخشات : همکاری

همان گونه که میبینیم واکها افتاده و کلمات راحت بر زبان می چرخد و بر عکس این عمل هم می افتد و کلماتی هم در تحول واکها بزرگتر شده اند مانند نمونه :

چار : چهار  یا هاشت : هشت  هچ :هیچ 

در بالا به دگرگونی های مختلف واکها در کلمات پرداختیم حال نمونه واکهایی که دگرگون شده اند را به گونه ای جامع  می آورم : 

ش : س،ژ   ت: د   د: ر،ز  ت : ز،د   ب: گ ،و ف : ه   پ:ف، ب   چ: غ ،ک

اُ : ه   س  ه : ی ،ای  ژ   _َ : آ   _ُ : و او    ک: گ    ب:پ وبسیاری دیگر که در زیر چند نمونه کامل را می آورم .

هووارزمی  که در آن ه به خ تبدیل شده و یک واو و ی آن افتاده به خوارزم تبدیل شده است . یا دات که به داد  و یا نیو که به نو تبدیل شده است و می توان آن را در نیو شاپور دید که امروزه نیشابور شده است که ی آن افتاده است  و پ آن به ب تبدیل شده است .

حال اگر به نمونه خودمان بپردازیم و پازوکی را در دگرگونی واکها به عقب برگردانیم نتایج زیر بدست می آید :

اولین دگرگونی در ز میتواند روی داده باشد   پازوکی  : پاتوکی  دومین دگرگونی در ا  دیده میشود  پاتوکی : پتوکی  سومین دگرگونی در ی آن است که به ه دگرگون شده است .

پتوکی : پتوکه  میشود که نام سرزمین باستانی کت پتوکه است  این سرزمین در زبان یونانی به کا پا دوکیه تبدیل شده است و اگر ما کت را که در یونانی به کا تبدیل شده را به کنار بنهیم  کلمه پادوکیه نمایان میشود که به کلمه پازوکی نزدیک است .

حال کت پتوکه را در دگرگونی در چند دوره میبینیم تا جای شک نماند  حال اگر واژه کت را که بعد به معنای آن می پردازیم  به کنار بنهیم  و پتوکه را از دید گان خود  بگزرانیم نتایج زیر بدست می آید :

پارسی باستا ن : پتوکه ، پاتوکه، پاتوکی ، پادوکی ، پازوکی ،پاژوکی

پارسی میانه پهلوی : پاتوکی : پاتوکا ، پادوکا ، پادوکی ، پا زوکی ،پاژوکی

لاتین : کا پادوکیه : کاپاتوکیه ، کا پازوکیه ، کا پادوگیه

عربی : با توکیه ، بازوکیه ، بازوکیو ، بازوکی ،بازوکا

همان گونه که در نتایج بدست آمده می بینم همگی واژه پازوکی را نشان میدهد . همان گونه که دیدیم حتی  در لاتین هم زبان یونانی و رومیان و عربی هم آن را نزدیک به مقصود خود یافتیم که آنان کت پتوکه را موافق زبان خود کا پادوکیه نامیدند .

اگر هر گاه بخواهیم معنی پازوکی را همسان با پاتوکی  بدانیم و معنای آن را نیز پاسدار شاه و بزرگان بدانیم به این نتیجه می توانیم برسیم که این نام در زمان خاصی بر این سرزمین نهاده شد و به کل مردم آن تعلق گرفت اما این نام خاص را چرا فقط این قوم با خود تا به امروز حفظ کرده است زیرا اینان گروه خاصی بودند که بنا بر پیمانی به این منتاکه آمده و در آن ناحیه ماندگار شدند و در اثر تغییر مرزها کم کم رو به عقب نشینی گذاشتند و اگر فراموش نکنیم بدلیسی نیز بر قدیمی بودن این قوم در آناتولی  و امیر زاده بودن آنان تاکید میکند و آنان را از شعبات اصلی کرد نام می برد  نظریه ما بر این که این قوم از بزرگان و باقی مانده طبقه خاصی از ارتشتاران و بزرگان ماد هستند از اینجا ریشه می گیرد که امپراتوری ماد مرزش در جایی قرار داشت که در همان زمان کشور کت پتوکه در صحنه تمدن جهانی هویت یافت و از آنجایی که تنها یک گروه خاص طبقاتی می تواند نام خود را پس از این همه سال حفظ کند نشان از بزرگی این قوم دارد و فرضیه ما را قوت می بخشد.عده ای نام کت پاتوکی را منتسب به کیمریان میدانند که باید سخنان آنان را با معنایی که هرودوت بر اساس زبان ایرانی انجام داده است بر دید بگذاریم  هرودوت آنان را شاخه ای از سکایان شمال دریای سیاه می داند و معنای قومی آان را مردم بدون شاه وسرور میداند که شاهشان مرده است و اوستا نیز از قومی ایرانی نام می برد که سر گردان در ایران هستند  که فاقد سازمان شاهی می باشند  که آشکارا با نام کت پاتوکی در تضاد است  زیرا این نام یک نام اهدایی به گروه خاصی بوده که بعد ها    نام یک کشور را بر خود گرفته است .

 

 

کرد کیست ؟

گروهها واقوام آریا نژادی را در سراسر خاک پاک ایران با مدارک و اسناد تاریخی و زبانی با هم نزدیکی دارند که روان پاک ایران باستان را ایرانیان نژاده و آزادهای  تشکیل می داده که از دورانی کهن نام کرد شهره بوده اند هر چند آنان از   برادران مادی و پارسی خود دور ماندند اما پیوند خود را با ایران فراموش نکرده اند .کرد از روزگاران دور تا به امروز بزرگان فراوانی را در خود پروریده است کرد بر روی نام قبیله های کهن و آریا نژاد مانده است .کردها بازمانده اصلی امپراتوری ماد و کاسی هستند نیاکان امروزی کردها یگانه مرزبانان و ارتش داران ایران باستالن بوده اند آنان پس از رهایی از ستم امپراتوری آشور وایلام  به فرمان هووخشتر سواران بی باک ومرز داران را از از خانواده بزرگ کرد در رود خانه هالیس (قزل ایرماق )جای دادند  آنان روزی والرین وقیصر ها در بند کردند  و به پای شاهان ایران زمین افکندند .

دید گاه دانشمندان در مورد کردها :

تورو دان ژان  کردها را همسایه قوم سو می داند شهر سو در جنوب دریاچه وان قرار داشت دژسوی که در شرفنامه بدلیسی نیز آمده است در ناحیه بدلیس کنونی در جنوب این در یاجه قرار دارد .آرامیها این ناحیه بیت قردو یعنی مسکن کرد خواندند ارمنیها کردوخ خواندند .بلاذری و تبری از  اولین تاریخ نگاران دوران اسلامی هستند آن را قردای نامیده اند .از گفته های استرابون در کتابش آنا بازیس این گونه دریافت میشود که این نام بر ناحیه کوهستانی موش و دیار بکر کنونی کوهستان شاهو گفته میشده است در زبان بابلی کرد به معنای نیرومند و پهلوان آمده است .تا اینجا می بینیم که واژه کرد با نشانه های مختلف آمده است و از دیر باز در زاگرس و شرق آناتولی مطرح بوده است .

جناب رشید یاسمی کردشناس  می گوید که چون موج کوچیدن اقوام ماد و پارس به غرب زاگرس رسید قوم کرد کنونی را از خود بر جای گذاشت که جایگزین اقوام پیشینه آریان کردند و چون آن مکان نیز قردو یا کورتی نامیده شد آنان به این نام شهره گشتند .

پروفسور مینورسکی در دانشنامه جهان اسلام آورده است که اگر کردو و قردو که از دو ریشه متفاوتند چگونه توانسته اند سرزمینهای غرب زاگرس تا مرکز آناتولی را بدست آورند او پس از بررسیهای فراوان به این نکته دست می یابد که پیروزیهای قوم ماد و پارس موجب دگر گونیهای گسترده ای شد و اقوام ایرانی کوچهای دور و درازی کرده اند که بیشترشان به سوی زاگرس و غرب آن بوده است نمونه ای را هم می آورد که آن طایفه ای ایرانی به نام سگرتیه است که زمانی در سیستان  می زیست و در دوران داریوش در مرکز زاگرس می زیست .تیت لیو ،در کتاب 42،فصل58،بند 13و جاهای دیگر میگوید کردها آنچنان در آسیای کوچک رسوخ کردند که در جنگ های رومیان و سلوکیان و پادشاهان پرگام شرکت داشتند .1ریناخ نیز این گفته را در مجله باستانشناسی تحت عنوان چریکهای پرگام آورده است .از مطالعه زبانی خاور میانه می توان دسته بندی زیر را مورد لحاظ قرار داد دسته زبانهای ایرانی که گهواره نژاد ایرانی است که اکنون کشورهای ایران ،افغانستان ،بلوچستان بزرگ ،تاجیکستان و بخش   خاوری  و گاه تا مرکز ترکیه را شامل می شود و بقیه به زبانهای سامی می رسد که امروزه فقط زبان عربی از آن مانده است .در میان خانواده زبانهای ایرانی هیچ کدام به اندازه زبان کردی گسترش   و پاکی ندارد .گازرونی که کتاب دستور زبان خود را به زبانهای گوناگون در 1878 میلادی به چاپ رساند بر مبنای شناسایی کاملی که از زبان کردی داشت پیوستگی زبان کردی را با پارسی امروز آشکار میکند او کردان را از خویشاوندان نزدیک مادها و پارسیان میدانست بر این باور بود که کردی شاخه ای از زبان پارسی باستان است . با شناخت رمز واژه های باستانی در میانرودان و کردستان و تطبیق ورابطه آن با زبان پارسی امروزه و گویش زند که ریشه مشترک هردوی آنهاست امکان کلدانی بودن زبان و فرهنگ کردها از میان رفت .کونیک دانشمند روسی به گونه ای زیبا با جستجو رویداد های تاریخی پیوند ملتهای باستانی زاگرس و متمدن آسیای کوچک و ماد را با کردها مشخص می کند او در نتیجه به نکته می رسد که نه تنها ریشه کلدانیها در شمال آشور بلکه تمام تمدن آسیای کوچک ایرانی بوده اند که بعدها با تمدن یونای در غرب و کلدانی در جنوب مواجه میشوند .مینورسکی دیگر شرق شناس در بیستمین کنگره خاور شنا سان در سال 1938 م سخنانی گفت که بسیار با ارزش می باشند وی گفت اگر برای کردها نیایی را در نظر بگیریم باید از بوختانیها نام ببریم . شرف نامه نیز آن را آورده وگفته کردان بیت ريالردو از نسل دو برادر به نامهای بوختان و باچان هستند .بعد از اسلام بنا بر باور عرب هر کس که چادر نشین بود را کذد می نامیدند که باید عرض کنم این از نا آگاهی اعراب بود وباید بگویم کرد به کسی گفته می شود که زبان اجدادش مادری بوده باشد چه بسا که یک سیتانی هم چادر نشین باشد با زبان سیستانی اما کردی نداند پس نمی تواند کرد باشد .مینورسکی زبان کردی را از نخست زبان واحدی میداند که در یک زمان خاص و در یک کان به آن تکلم می کردند که بعد از گسترش آن گوناگون شده است او بنا بر این فرضیه آنان را همان پارسوا که در ماد کوچک که همان آتروپاتن(آذربایجان)است می داند .مینورسکی در ادامه نظریه هوشمندی را پیش می کشد کورمانج یا کر مانج که گویش کردان شمال و آناتولی میباشد و بنا بر باور کردها نژاد خود را از آن می گیرند کلید رمز واژه نسب کردان ترکیه است او پس آوند (ج)از آخر واژه کرماج حذف میکند که در بخش یکم کر(د)را میبیند kur(d)و در بخش دوم مان که باید به مادها یا مانناها مربوط باشد که در نتیجه درمی یابیم که کرد از آمیختگی دو قبیله مانناها و کورتیها هستند که به زبان مادی سخن میگفتند .اما شاید یک باور کهن ترین باور نسبت به کردان را بدلیس مطرح کرده باشد :شولگی یکی از جهانگشایان شناخته شده روزگار باستان (2272-2262)و یکی از شاهان نامدار سلسله اور پس از بر تخت نشستن به گسترش کشور خود پرداخت از مردم کرد کوهستان سخن به میان آورده است . روایات کهن تر دیگر نیز ازقول ابن قتیبه دینوری و بدلیسی می باشد که میگویند کردها از در اسناد تاريخ نوشتاري، به آن دسته از رها يافتگان ملت ايران از زندان پَيوراست (ضحاك)، نياكان کردان گفته مي شود كه سپس ها و پس از آزادي، در كنار هم زندگي كرده و با گذر زمان و تشكيل جايگاه هاي زندگاني (ده و شهر) نسلي را پديد آوردند كه كرد خوانده ميشوند. اين مسئله از نظر عقلاني مي تواند منطقي باشد ،چه در بسياري از هنگامه ها پيش آمده كه مهاجران و يا فراريان در كنار هم، تشكيل مهاجر نشيني هايي را داده اند كه بعدها به صورت يك گروه بزرگ در آمدند، مانند نياكان مردمان استراليا و آمريكا در زمان معاصر و كارتاژي ها (بر آمده از مهاجر نشين هاي فنيقي) در باستان.

در شرفنامه مردان باستانی ایران را کرد به شمار آورده است ومن مانند آن را در زیر می آورم ص 28 چاپ مصر :رستم پهلوان کرد بود چون در زابل به دنیا آمد به رستم زابلی مشهور گشت ،زال نیز کرد بود ،بهرام چوبین (بزرگ سپهسالار هرمز پدر خسرو پرویز ویکی از سه سردار بزرگ تاریخ )کرد بوده است و ...........پیشتر نیز دیدیم که قوم سگرتی از سیتان به غرب کوچ کرده بودند در سیتان بودند و همه این نوشته های بالا نیز نشان از یک رخداد تاریخی واقعی باشند که به مرور زمان به شکل امروزین دگرگون شده است.نگارنده نیز بر این نگاهم که با توجه به نزدیکی فرهنگ و نژاد اقوام ایرانی پیش از دوران امپراتوری ماد تشکیل اتحادیه های مادی که با پیوستن اقوام سکایی ،ماننایی ،کیمری  که زبانشان مادی بوده است می توانسته اند به قومی با زبانی یگانه تبدیل شوند.

  بیشتر دانشمندان بر این باورند که جدا از زرتشتیان گرامی میهن  کردها با توجه به وسعت خود خالص ترین و سالم ترین  اقوام آریایی هستند اما دلیل آنها چیست  زیرا مکان آنها با گذرگاههای سخت ودشوار بوده و کمتر مورد هجوم نژادی دیگر بر آمده اند و به دلیل سر سختی ایشان دیگر اقوام نیز با آنان نزدیکی پیدا نکردند و به همین دلیل زبان باستانی خود را که با اوستایی و سکایی نزدیکی دارد را نگه داشته اند .دانشمندان نژاد شناسی مانند ریچ از لحاظ ساختمانی کردها را در دو گروه آورده است .یکی چادرنشینان که رمه دار و سلحشورند و آنها را آسیر تا نامیده است .دیگر ده نشینان و کشاورزان که به نام گوران خوانده است که گروه یکم چهره درشت و پیشانی پیش آمده و خط صورت پیچیده دارند و گروه دوم بر عکس آنان هستند . کلنل دوهو سه ،کردها دارای صورت کشیده ،قد آنها کوتاهتر(از کردان ایران) و ماهیچه بدنشان نیرومند است رنگ آنان روشن و گاهی خرمایی ،موی سیاه ابروی پر پشت و پهن ،بینی درشت عقابی و باریک دارند ،چانه کشیده چهار گوش ،گونه برجسته لاغر دارند که انسان با دیدن آنها یاد سکه های شاهان ساسانی می افتد .

خانیکف می گوید : از حیث نشانه های پیدا کردها بسیار شباهت به افغان های آریا دارند در بین آنها افراد با بینی کشیده ونوک دار دیده می شود بیشتر چشم های سیاه دارند که درشت تر از چشم افغانهاست . در بین کردان ترکیه کردان باچشمهای روشن وکبود نیز دیده می شود در ضمن کردان ترکیه اندامی کوتاه تر نسبت به کردان ایران دارند اما چها ر شانه ترند که در کل می تواند بستگی به محیط آنان داشته باشد .

در سال 1380 خورشیدی، دکتر «علی محمد احدی» ،یک مجموعه از آزمایش های ویژه ژنتیکی را پیرامون مردمان کنونی لر، آذری، کرد و فارس انجام داد. در این پژوهش که برای نخستین بار صورت می گرفت، نمونه های یاد شده ، با چندین آنزیم برش دهنده مورد بررسی قرار گرفتند و در نهایت نتایج برآمده از آنالیز بخشی از ژنوم میتوکندریایی آنها (ژنومی که به علت عدم تغییر در اثر تجاوزهای بیگانگان به ملتی در طول تاریخ، برای مطالعات تبارشناسی جمعیت های کنونی، بسیار معتبر می باشد) میزان نزدیکی و خویشاوندی بالایی را میان لرها، پارسیان، آذری ها و کردها نشان داد:

آنزیم ها و میزان تشابه تیره های ایرانی به درصد:
Hae III : پارس/کرد (88)، پارس/لر (90)، پارس/آذری (86)، کرد/لر (77)، کرد/آذری (95)،لر/آذری (75)


Msp I : پارس/کرد (87)، پارس/لر (90)، پارس/آذری (85)، کرد/لر (75)، کرد/آذری (92)،لر/آذری (80)


Taq I:پارس/کرد (85)، پارس/لر (87)، پارس/آذری (89)، کرد/لر (88)، کرد/آذری (87)،لر/آذری (75)


Hinf I : پارس/کرد (85)، پارس/لر (92)، پارس/آذری (77)، کرد/لر (78)، کرد/آذری (90)،لر/آذری (77)


EcoR I : پارس/کرد (74)، پارس/لر (89)، پارس/آذری (84)، کرد/لر (80)، کرد/آذری (86)،لر/آذری (78)


نزدیکی کلی تیره ها به در صد: پارس/کرد (83.8)، پارس/لر (89.6)، پارس/آذری (83.4)، کرد/لر (79.6)، کرد/آذری (90)،لر/آذری (77)

منبع: میزان تشابه نوکلئوتیدی میان تیره های ایرانی[احدی، بررسی مولکولی تنوع زیستی در قومیت های مختلف ایرانی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس، تهران. (1380)]

نتایج بالا به روشنی چنین گزارش می دهند که هر چهار تیره بزرگ کنونی ایران ، از خویشاوندی بسیار بالایی نسبت به یکدیگر برخوردارند و به عبارت دیگر از یک منشا و نژاد می باشند.
از سوی دیگر، نزدیکتر بودن کردها وآذری ها به یکدیگر و نیز قرابت بیشتر پارسیان و لرها به همدیگر، نشان می دهد که وارثان ماد، آذری ها و کردها می باشند.

کردان ایران در استان ، ایلام ، آذربایجان غربی، بلوچستان، کردستان، کرمانشاه، همدان، لرستان، خراسان شمالی، خراسان رضوی، گیلان، مازندران و استان‌های قم، قزوین، کرمان، و استان فارس زندگی می کنند اما در نقاط غربی کشور مانند نوار مرزی آذربایجان غربی ، ایلام ، کردستان وکرمانشاه و شمال خراسان  به صورت انبوه و در دیگر مناتک کشور پراکنده زندگی میکنند  اما کردستان بخش بزرگ خود را در جنگ چالدران از دست داد که اکنون بخش بزرگی از کشور ترکیه ، شمال عراق و سوریه زندگی میکنند  کردها در کشورهایی دیگر نیز زندگی میکنند در جمهوری آذربایجان، جمهوری ارمنستان، جمهوری ازبکستان و جمهوری تاجیکستان، نیز کردها زندگی می‌کنند.                                                 

 

 

جمعیت کردها در سال 2009 بین 29 تا 33 میلیون نفر بر آورد شده است که جمعیت کرد زبان ایران 6 تا 7 میلیون نفر برآورد شده است .بیشترین گویشوران را کورمانجی زبانان تشکیل می دهند .مردم کرد زبان بیشتر مسلمان هستند  اما در میان آنان مذاهب یزیدی ، یارسانی ،مسیحی و یهودی نیز وجود دارند کردها در هر جای دنیا مایه غرور ایران هستند زیرا به رسومات دینی و ایرانی خود پای بند هستند اینان جشن نوروز را بسیار گرامی میدارند اعیاد قربان و فطر و دیگر اعیاد دینی را به خوبی برپا می دارند  .                                                                                                     به موجب تاریخ شرفنامه بدلیسی , قدیمی‌ترین قبایل کرد باچناوی‌ها و بوتی‌ها هستند که این نام‌ها به دلیل سرزمین باچان و بوتان بر آنان نهاده شده است.

حدود سالهای ۱۹۱۰ پوست پارهٔ کهنه‌ای در کاوشهای روستای «هزارمیرد» استان سلیمانیه به دست آمد که در آن چهار بند سرود به زبان کردی سره و با خط پهلوی نوشته شده است. این چکامهٔ آتشینِ کردی که دل را به جوش و خروش می‌‌آورد و مایهٔ اندوه می‌شود، دورنمای آن روزگار را به خوبی نشان می‌‌دهد:

هورمزگان ره مان، ئاتران کوژان    ویشان شارده وه گه وره گه وره کان

زورکاری ئارب کردنه خاپوور           گنائی پاله هه تا شاره زوور

شه ن و که نیکا وه دیل بشینا            مه رد ئازا تلیاوه رووی هوینا

ره وشتی زه رده شت مانووه بی که س     بزیکا و نیکا هورمزد و هیچ که س.

  • ترجمه به فارسی:

معابد ویران و آتش‌ها خاموش شدند        بزرگ بزرگان خود را مخفی نمود

عرب ظالم ویران کردند                              روستای کارگرها را تا شهرزور

زنان و دختران را به بردگی بردند                     مردان دلیر در خون غلتیدند

آیین زرتشت بی سرپرست ماند                       دیگر اهورامزدا به هیچکس ترحم نکرد...

هم‌زمان با روی کار آمدن ترکان سلجوقی و پادشاهی سلطان سنجر برای اولین بار ایالتی به نام کردستان تأسیس گردید. به گفته زنده روان رشید یاسمی در کتاب کرد و پیوستگی نژادی , حمدالله مستوفی در کتاب نزهة‌القلوب در سال ۷۴۰ هجری نخستین کسی بود که اسم کردستان و شانزده ایلات آن را آورده است کردستان و آن شانزده ولایت است و حدودش به ولایات عرب و خوزستان و عراق عجم و اذربایجان و دیاربکر پیوسته است. آلانی , الیشتر , بهار , خفتیان , دربند , تاج خاتون , دربند رنگی , دزبیل , دینور , سلطان اباد , چمچمال , شهر زور،قرمیسین هرسین , وسطام از این نمونه ها هستند .                                                                                                                                            

تمام کردستان بزرگ در طول تاریخ ایران  همیشه یکی از ایالات بزرگ ایران بوده است در سال 1514 میلادی که شاه اسماعیل در جنگ چالدران شکست خورد بخش بزرگی از این سرزمین جدا شد  و دیگر به خاک میهن باز نگشت                       

اما مردم کردستان برای ثبت وقایع خود خطی تصویری  به نام ماسی سورات  اختراع کردند که بعدها به خط میخی پارسی تبدیل شد .پارس ها نیز شاخه ای از طوایف مادی هستند که به جنوب رفتند دیرینه ترین طوایف ماد که کردها بودند به جنوب و شرق آناتولی رفتند و زبانشان کمی دگرگونی پیدا کرد اینان   با اقوام  آریایی   بومی آناتولی مخلوط شدند و جمعیت بزرگی را به وجود آوردند  و نام اقوام پیشین کم کم از بین رفت و به اکراد شهره شدند .

معروفترین داستان از    زندگی کردان به روایت گزنفون است که در کتاب آنا باسیس (سفر جنگی ) با تمام گزافهایی که در مورد رشادت یونانیان زده از دلاوری مردان کرد به بیان او کردوخی نتوانست بگذرد او که مزه تلخی از  دلاوری کردان چشیده می گوید که کردها آنچنان دلاورند که ارتش ایران نیز نتوانسته آنان را به اطاعت در آورد . صفویان  به کردان  توجه خاصی داشتند و در زمان شاه عباس نیروهای زبده ای از کردهای مکری قدیم تشکیل داد  هر چند گاهی با توجه به نوع حکومت صفوی عثمانیان باعث تنش میان اینان با حکومت صفوی می شدند اما بیشتر مواقع با صفویان بودند .استرابون جغرافی نگار  از پنج گروه در پارس نام می برد که آنان پاتیشخار ، هخامنشیان ، مگوسیان ، کورتی ها ، مردها هستند از اینان سه گروه آخر مادی و کرد هستند  .هم اکنون کردان در سراسر فلات ایران  پراکنده اند  اما متاسفانه بسیاری از کردان زبان کردی خود را فراموش کرده اند که نمونه اش همین ایل پازوکی است . نکته جالبی که باید اشاره کنم این است که موریه در کتاب سفر دوم (1812)میلادی  اشاره میکند که در روز 31 اوت ماه هر سال در دماوند جشنی به سرافرازی ایران از ستمگری شاه خونخوار ضحاک بر پا می شود که به جشن کردی معروف است او نام اقوام کرد دماوند برگزار کننده جشن را نگفته اما قدیمی ترین کردان تهران و دماوند که با زمان موریه برابری کند ایل پازوکی میباشد که نشان دهنده برپایی این جشن تا دو سده پیش می دهد .هدف نگارنده بر معرفی و شناساندن کردها بود و اینکه این ملت ایرانی و از قوم مادها می باشند و به گونه ای کوتاه سخن به میان آوردم تا دانسته شود قوم کرد بی آلایش ترین اقوام ایرانی هستند و هیچگونه نسبتی با اقوام سامی وعربی و رومی ندارند.

ایلات کرد ایران 

پراکندگی کردها را در ایران سید علی میرنیا  کتاب   ایل ها و عشایر کرد  به شرح آورده است  :      ـ کردان گیلان :  عمارلو ، رشوند در رودبار ، در گلوگاه ، بهتویی ، ولی یاری ، باجلان ، چمش گزک کلهر                                                                                                            کردان قزوین : طایفه چگنی ، جلیلوند ، مافی ، رشوند ، کاکاوند ، باجلان ، پاپلی ، غیاثوند ، کرمانی،ولی یاری         

 ـ کردان رودبار : تیره های عمارلو : قبه کرانلو ، استاجلو ، بیجانلو ، بیشانلو ، شمخانلو ، طایفه کرد رحمت اباد : برامکله ، حاتمی ، پیراصلو ، عمارلو                                                              ـ کردان زنجان و تاکستان قزوین : زعفرانلو ، ارامانلو ، کیوانلو ، قراچورلو ، عمارلو ، شادلو ، باوه نور                                                                                                                  کردان ملایر و همدان : طایفه های زنگنه ، زند ، لک و بهتونی(بتونی)                                            ـ کردان مازندران : جهان بیگلو ، ملانلو ، دراره ده در ساری ،سیاه بیشه ساری : پازوکی  ، عبدالملکی و ... ، تیره های کلبادی ، مسگر ، اشکارگر ، خواجه وند ، در کلارشتاق  شرف وند ، در کجور طایفه لک ، طایفه های غیاثوند،اصانلو،ایرانلو                                                                                 قائم شهر : پازوکی ،مسگر                                                                           

ـ کردان گرگان : طایفه های حسنوند ، کاکاوند ، طایفه های کردکرد کوی : زعفرانلو ، کاکاوند ، جهانبگلو ، عمرانلو ، دوانلو ، سپانلو ، منوچهرلو ، عرب خویشانلو ، حسینلو ، طایفه های کرد زیدی ، باباکردی ، کتولی و..                                                                                           کردان شاهرود : چگنی ، رشوند                                                                                 کردان دماوند و خوار و  ورامین : طایفه های کردبچه ، جاوان ( جابان ) ، شادلو ، زعفرانلو ، بوربور ، ایزانلو ، قراچورلو ، پازوکی                                                                                    کردان کرمان : طایفه های بامری در جبال بارز ، لک در پاریز ، خواجوینی ( خواجه وند )              

21- علی اصغر شمیم ، کردستان ، ص 48

22- شرفخان بدلیسی ، شرفنامه ، ج 1 ، ص 369 .

کردان خراسان : طوایف زعفرانلو ، ارامانلو ، سعدانلو ، کیوانلو ، عمارلو ، شادلو ، بچاوند ، باوه نور در قوچان که همگی از ایل بزرگ حسنلو هستند ، کاوانلو در رادکان ، دوانلو در مزوج و بجنورد ، عمارلو در نیشابور ، ایزانلو در شیروان ، شیخ امیرانلو ، سووانلو ، پیچپرانلو  ، بهادرانلو در قوچان ، پالکانو در جیرستان ، پهلوانلو در باجگیران ، توپکانلو ، تیتکانلو ، حمزه لو ، رشوانلو ، رودکانلو ، زیدانلو در قوچان و بجنورد و درگز ، سیفکانلو در اوغار ، کم کیلانلو در باجگیران ، سپرسپرانلو در جیرستان ، شهرانلو ، دولت خانی و شیخکانلو، پازوکی در اوغار و چناران و قاسملو در اسفراین در درگز ، طایفه های شیخوانلو ، باچوانلو ، قراچورلو ، زیدانلو ، مادانلو ، کیکانلو ، پالوکانلو ،کیوانلو زنگنه تورانلو ، دوله شانلو ، ارتکانلو ، بریوان لو ، چگنی ، صوفیانلو ، بادلو ، کپکانلو ، گوشانلو ، گیلانلو، و

در کلات :  اردلان ، شارلو ، گوشانلو ، ترسانلو ، بادللو و پازوکی  ...                                              

کردان کرمانشاه : ایل ها و طایفه های : سنجابی ، کلهر ، گوران ، قبادی ، چوپان ، کاوه ، باباخانی ، ولدبیگی، مصطفی سلطانی ، کانی سانی                                                                         کردان منطقه کامیاران: طایفه های کمانگر ، لطف الله بیگی، شهیدی، کشککی احمدی                      کردان منطقه سنندج : طایفه های اردلان  سنندجی : حبیبی ، کلماسی ، زند ، آصف ، اردلان ، شاه ویسی ( شاه اویسی ) ، بابان ، وکیل . صادق وزیری مسعود وزیری ، معتمد وزیری ، آصف وزیری ، مردوخی و ...                                                                                    کردان بانه : طایفه های شهیدی ، بهرام بیگی ، احمدی ، توکلی ، لطف الله بیگی و ..                       .کردان منطقه جوان رود : عناقی ، امامی ، رستم بیگی ، باباخانی وپازوکی ،باشوکی و....                                 کردان منطقه سقز : فیض الله بیگی ، گورک ، تیله کوهی ، جاف ، سقز ، کلالی و افشار و ...             

کردان آذربایجان غربی :  طایفه های ایل شکام در سلماس ، بیک زاده در غرب ارومیه و ...                کردان ماکو و خوی : ایل میلان ، خلکانی ، جلالی ، حیدرلو ، و کره سنی و مامش                         

کردان منطقه نقده :  ایل زرزا ، ایل مامش ، ایل هرکی ، ایل سادات ، ایل پیران و ...                         کردان منطقه مهاباد : ایل ها و طایفه های گورک ، منگور ، دهیکری ، عثمان بیگی ، قاسملو و ...

کردان منطقه سردشت : ایل ها و طایفه های باسک کوله ، بریاحی ، پیشدری ، کلاسی و مکاری و

کردان خوزستان : طایفه های سگوند ، رحیم خانی ، سگوند حاجی خانی ، طایفه ممله و طایفه های جانکی و جوانکی و لرکی و ...                                                                                    کردان در فارس : طایفه های زراسو ، دنیا رانی ، بهداروند ، احمد خسروی ، بابااحمدی ، دورکی ، بابادی ، بختیاروند ، طایفه های محمدصالح ، موگویی ، محی وند ، کیان ارثی .                             

کردان در بلوچستان : طایفه های سهراب زایی ، مصطفی زایی ، میرابلوچ زایی ، گدازایی ، شه کرم زایی ، الله رسان زایی ، جمال زایی ، کمال خانی زایی ، علم خان زایی ، درزاده ، غلام رسان زایی ، شهدادزایی ، سید خان زایی ، سالار زایی ، علما خان زایی ، میریحیا زایی ، مرادزایی ، گل محمود زایی ، ناگزی زایی شهمراد زایی ، گنگدازایی ، بولگاک زایی ، متیم زایی ، عجب زایی ، کرم زایی ، ناروزایی                                                                                                            کردان لرستان : ایل و طایفه های حسنوند ، کاکاوند ، کولیوند ، بوسغوند ، دلدوند ،تاج وند ، مظفروند ، باریکوند ،سیلا خوری                                                                                                             

بیشتر کردها در این سرزمین یکجا نشین بوده و هویت قبیله ای خود را از دست داده اند .مردوخ کردستانی در آغاز قرن بیستم قبایل کرد در ترکیه را به ترتیب زیر همراه با شهر سکونت ایشان اینگونه می آورد  .                                                                 

. آناتولی  (ترکیه)

AFYON: JAHÂNBEGLI

AGRI: SÂDERLI, KHÂLATI, HAYDARÂNLI, HAMADIKÂN, ZILÂNLI, BÂDELI, DAMÂNLI, BAŠMÂNLI, JALÂLI, PÂZIKLI.

AMASYA: ARUK.

ANKARA :AMARÂNLI, NÂSERLI, ZIRIKÂNLI, JUDIKÂNLI, TIRIKÂN.

BITLIS: MUDEKI, KHÂZALI, HASANÂNLU TAMÂNIKÂN, JABBARÂNLI.

DIÂRBAKÉR: DIÂRBAKRI, MUSEK, SHAYKHDUDÂNLI, SURKIŠLI, DERSIMLI, KHÂZÂLI, BEŠERI,

TIRIKÂN, PURÂN, BEKIRÂN, RAŠKUTÂNLI.

ELAZIG،: GURUS, KULBABAN, SINÂN, آŠMIŠÂRT, BEHIRMÂZ.

ERZURUM :HERKA`I, ZIRIKÂNLI, HASANÂNLI, PIZIÂNLI, RAŠVÂN.

GAZIANTEP :DELIKÂNLI

HAKÂRI: KEKÂ, SHEMSIKI, NERI, HAKÂRI, HASANÂNLU, BALIKÂR, DINÂRI.

KAYSARI: HÂJIBÂNLI.

KIRŠEHIR: ‘AMARÂNLI, TÂBUROWGHLI, BARAKATLI.

KONYA :KHALKÂNI.

MALATآYA: SINÂMINLI

MARAŠ (MAR’AŠ): GUGARIŠÂNLI, KIKÂN, VÂLIÂNI, NEDERLI, NŠÂDIRÂ,DUGHÂNLI,DELIKÂNLI, JELIKÂNLI, BALIKÂNLI.

MARDIN: DÂKHURI, TUR’ÂBEDIN.

MUŠ: MÂMAKÂNLI, LULÂNLI, SHEKERLI, PANJINÂN, SILUKÂN, SELIVÂN, HASANÂNLI, AZLI,PANIJÂRI, ZERZÂN, BALIKÂN.

SIIRT (SE’ERT): MIRÂN, MUSEK, KAVIÂN, DERSIMLI, DÂKHURI, JAZIRIÂN, PANJINÂN.

SIVÂS: KUCHERI،KHCHEŠMI.

TOKAT (TOQAT): ARUK.

TUNCELI (TUNJELI): MILLI, DERSIMLI.

URFA :GIVARÂN, ‘ALUŠ, ÂPKASÂN, ABU TÂHER, EMERZÂN, BÂRÂN.

VAN: MAHMUDI, HERKA`I, ‘ISÂ`I, YAZIDI, SEPIKÂNLI, DUDERI, KHÂNI, JELIKÂNLI, TÂKULI, TÂPIÂN, BÂREZÂNLI

.در زبان ترکی لی یا لو پس آوند اسم ساز صفتی یا انتساب به شمار می آید مانند  ایلات بالا همین گونه باید ایلاتی را که هم اکنون در ایران هستند اما پس آوند لی و لو دارند را به حساب بیاوریم زیرا اینان از کردان مکری قدیم بودند که در مرزایران وعثمانی میزیستند و این پسوند بر روی آنان ماندگار شد اما خود لی و لو در چه زمانی به کار می رود پس آوند لو به پس آوند اساسی شخص را می رساند مانند استاجلو ، شمس الدینلو  که همین نقش را در پارسی وعربی پس آوند (ی) دارد مانند احمدی ، رجبی  در این پس آوند بیشتراسم ایل از شخص تعلق می گیرد گاهی اوقات نیز به دارا بودن ویژگی خاص تعلق بگیرد  مانند کلاه سیاه  که ایل قره پاپاقلی نامش را اینگونه گرفته است . اما کاربرد پس آوند (لی ) بیشتر در مورد مکان است مانند همدانلی ، نخجوانلی یا سگز لی و بسیاری دیگر که به نام سرزمینشان نامیده می شوند این پس آوند در مورد نسبیت یک قوم به یک ایل خاص نیز تعلق می گیرد .                                                                                      در بالا دیدیم در  آغری ایل پازیکلی وجود دارد  این ایل بازمانده پازوکیان در ترکیه می باشد ،آغری در شمال وان و شرق ارزروم قرار دارد .

 

ورود پازوکیها به ایران

ورود پازوکیها به ایران  در سخنان مورخان دربار صفوی مانند اسکندر بیگ منشی و روملو   با بدلیسی فرق دارد و همه اینها با استر آبادی در برابر هم هستند  بدلیسی که خود کرد بوده و ازایل روژکی بود واجدادش در چند جنگ هم با پازوکی ها شرکت داشته اند میتواند راهنمای خوبی باشد زیرا سرزمین زیر فرمان او با سرزمین  تحت حاکمیت پازوکیها هم مرز بوده است استر آبادی می گوید که پازوکیها در زمان شاه اسماعیل به ایران تبعید شدند  در حالی که ما در گزارشات جنگ شاه تهماسب که از سوی روملو و اسکندر و بدلیسی می بینیم که پازوکیها حتی نسبت به دوران شاه اسماعیل قوی تر و نفوذ بیشتری یافتند  و تعداد آنان نیز در خاک ترکیه امروزی بسیار بود و بعد ها به صورت پراکنده در ایران و ترکیه زندگی کردند از گفته های بدلیسی پیداست که سران پازوکی در دولت صفوی نقش به سزایی داشتند و  عثمانی نیز در زمان صفویان جنگی برای فتح ایران انجام نداد که جنبه سیاسی داشته باشد بلکه جنگ دینی بود و این دولت سعی داشت همان گونه که صوفیان شیعی ترک به ایران میروند کردان سنی را جذب خود کند  که این هم به خاطر تغییر مرزها بود که به سود عثمانی ها بود اما  پازوکیها در کل روی به ایران نهادند و تشویق دولت صفوی نیزدر کوچ قبایل ایرانی  بی تا ثیر نبوده است تا ریخ سده های اخیر نشان داده که دولت ها قدرت خویش را از اقوام و ملیت می گرفتند نه از روی وسعت  سرزمینشان و همین مساله بود که شاهان صفوی در مدت حضورشان در تاریخ ایران بارها مردم  کرد و لر و... را که به شجاعت شهره بودند  را به نقاط دیگر کشور کوچ می داد تا هم از مرزها نگاهبانی کنند وهم تعادل جمعیتی را در یک ایل برهم بزند تا مبادا بر آنان بشورند  تاریخ نمونه بزرگی از این هجرت را در فرمان شاه عباس می بیند که 40هزار خانوار از کردان چشمکگزک درترکیه را به مناطق مختلف ایران مخصوصن به خراسان کوچاند تا در برابر هجوم ازبکان از آنان استفاده کند  . بدلیسی می گوید که حکومت ایالت وان و شمال غربی آن که هم مرز با عثمانی بود با سران پازوکی بود  و در آن زمان حکومت های محلی زیر نظر یک حکومت واحد قرار می گرفتند  در زمانی که کشور در اوضاع نا به سامانی بود پازوکی ها یک دولت فئودال مانند حکومت های دیگر داشتند   بنا بر این یکی از دلایل حضور یک ایل در دو دولت  و یک نژاد می توانسته همین باشد که حاکمان محلی وقتی قدرت خویش را از دست می دادند یا میخواستند قدرت و استقلال خویش را داشته باشند رو به  دشمن متحد خویش می آوردند تا حاکمیت خویش را اثبات کنند یک نمونه از این  را می توانیم در زمان خالد بیگ پازوکی ببینیم که وقتی حاکم ارمنستان شد شاید با تحریکات سلطان سلیم  برا ی اعلام استقلال مواجه شد و با عثمانی متحد شد  .

در بالا تمام احتمالات   ورود ایل پازوکی  و یا اقوام دیگر را از دیده گذراندیم  اینان با تشکیل سلطنت صفوی در سال هشتصد و هشتاد ه.ش وارد این دولت شدند  اما زمان ورود شان به مرزهای ایران امروزی  به صورت پراکنده و در دوران 250 ساله صفوی رخ داد و ما در دوران دیگر آگاهی نداریم  که آیا اینان هنوز به ایران کوچ میکرده اند یا در ترکیه میزیستند  بعد از دوران صفوی کشور به دوران پر آشوب خود وارد شد که به حکومت افشار انجامید و بعد هم زندیه اما با سر کار آمدن سلسله قاجار باز هم میبینیم که ایل پازوکی دارای قدرت شد و حکومت نواحی دماوند تا گرمسار را بدست آورد  مجنون خان پازوکی با همراهی سرداران کرد  در خراسان  برای ارتش قا جار می جنگیدند  و خود مجنون خان تهران را برای   آغا محمد خان فتح کرد  .

 

مرز ایران وعثمانی

مرز همیشه در تاریخ  دو کشور بسیار مهم بوده و مرزها در باستان در چند وجه قابل باز نگری است یکی مرز جغرافیایی ، مرز قومی ،مرز دینی در این بین دولت های گوناگون بر سر هر سه نوع آن جنگ  داشتند و خب یکی از عوامل انباشتگی  جمعیت قومی در یک خط مرزی به همین دلیل بوده است  واین در بحث ما نمی گنجد . در سخنان آلبرت هوتوم ، فرانسیس برنارد که بزرگترین منبع سخنانشان کتاب شرفنامه بدلیسی است پازوکیان از مرز بین ایران و عثمانی به سوی ایران حرکت کرده اند خب این مرز در زمان حکومت ملوک الطوایفی و صفوی به چگونه بوده است  ما برای اینکه بهتر بنگریم باید به دوران پیش از صفوی بپردازیم وبعد به دوران صفوی بنگریم تا تغییرات مرزی را شاهد باشیم و نتیجه گیری کنیم  . مرز ایران در دوران صفوی به جنگ چالدران مربوط می شود  که طی جنگ مرز های ایران طی سالها کم و بیش جا به جا می شد گاهی تا همدان و آذربایجان می رسید و گاهی تا مر کز آناتولی می رسید . پیش از قدرت گرفتن صفویان دولت های ملوک الطوایفی با هر تدبیری که بود مرز های اقوام ایرانی را به خوبی حفظ کرده بودند  مرز ایران در شرق ترکیه امروزی با مرکز هم مرز بود و شمال ایران نیز در جنوب کوههای قفقاز با عثمانی مرز مشترک داشتند  از جمله شهر های مهم آن روزگار که هنوز هم جوامع ایرانی را در خود حفظ کرده اند می توان به ، ارزروم ، ارزنجان ،بایبورت ،سیواس ،دیار بکر و قیصریه نام برد و بقیه اقوام ایرانی که در ترکیه به صورت پراکنده زندگی میکنند مانند آنکارا ،ترابزون که در غرب و مرکز و شرق زندگی میکنند .تمام سرزمینهای بالا تا پیش از جنگ چالدران سرزمین ایرانی به حساب می آمدند  بنا بر این اقوام ایرانی که عموما کرد نامیده می شدند بعد از جنگ به سوی شرق کوچ کردند و پازوکیها نیز که در مرز زندگی میکردند  به سوی شرق روی آوردند و چون ایرانی بودند به سوی دولت صفوی  گراییدند .اما تا دوران شاه عباس اول که ایران را به مرزهای اولیه خود با دولت عثمانی رساند این قوم در دولت عثمانی نیز حضور داشتند  بنا بر این می توانیم اینگونه در یابیم که پازوکیها پیش از  شاه اسماعیل اول  تا قدرت گرفتن او در سرزمینی زندگی میکردند که سرزمین مادری و باستانی آنان بود که کاپادوکیه نام داشت  البته این نام به تمام سرزمینهای کشور باستانی کا پا دوکی اطلاق میشده است  و بعدها بر اثر جنگ های متوالی دوران صفوی که کم هم نبوده به سوی مرزهای کنونی  ایران آمده اند و بعد ها بنا بر ویژگی آنان  وتدابیر سیاسی  به سایر نقاط کشور کوچ کردند .  از سویی دیگر  در حوضه تمدنی کاپادو کیه  بسیاری از نام شهر ها هنوز به فارسی است و مردم نیز کم وبیش فارسی را میفهمند .

کا پادوکیه

امروز از آن کا پادوکی بزرگ جز یک ده باقی نمانده است که نام آن را بر دوش می کشد یکی از توریستی ترین روستاهای جهان و یکی از سه روستای با معماری درون سنگی به شمار می آید   کا پادوکی مورد نظر ما زمانی نام یک کشور بود و تمام سرزمینهای مورد بحث ما را شامل میشد اما ما در حال حاضر مجبوریم این روستا را به شما معرفی کنیم ، برای آنان که تا به حال حتی نام کا پادوکی را نشنیده اند  وزیبایی های آن را ندیده اند بسیار سخت است تا این همه زیبایی و عجیب بودن آن را بپذیرند پرداختن به زیبایی آن سخت است ،آنان که تصاویر آن را دیده اند از بازگویی  آن عاجز مانده اند به خاطر زیبایی  رنگ طبیعت آن باید رنگ نویی ریخت و به آن نسبت داد  سبز کهربایی  یا کرم خشک آتشفشانی و اقعا تصورش مشکل است انگار میلیون ها سال پیش آتشفشانی این سرزمین رازیر خاکستر پوشانده و میلیون ها سال بادهای مهیب این سرزمین را زیر گرد وغبار  گرفته و هزاران کله قند بزرگ و کوچک پنج یا شش متری درست شود که بیشتر به خانه غولها شباهت دارد            . 

.                       

 تمام این سرزمین زیبا درون چند دره عمیق و پهن قرار دارد  در این جا شگفتی های  طبیعی     کا پادوکی کافی نیست بایدشگفتی های تاریخی را هم در آن جستجو کرد، خاک های آتشفشانی پر بار این سرزمین برای کشاورزی بسیار سودمند است ایرانیان در این سرزمین به پرورش اسب های تیز و جنگی  مهارت خاصی داشتند و این سرزمین یه سرزمین اسب های تندرو شهرت داشته است . تاریخ این سرزمین همیشه با ایران گره خورده بوده است و این را فرهنگ بسیار نزدیک و مشترک باستانی ثابت می کند .

در تورات از یکی از اقوام ساکن در این جا نام برده شده که از آتش مراقبت می کنند دین اینان هر چند نا معلوم و گاهی مورد تعرض آشوریان بوده  اما زبان و نام  روزها و ماهها و جشن ها به پارسی بوده است شاید این سرزمین به خاطر شرایط جغرافیایی خود همیشه مورد تعرض بوده است از حمله اسکندر تا رومیان و بعد هم تر کان آسیای میانه و هجرت این قوم که اقوامی شجاع و دامپرور و متجاوز بودند که با شمشیرهای خود تاثیر شگرفی د رتاریخ این گیتی بر جا نهادند . شاید مقایسه ترکانی که به آسیای کوچک آمدند با اسپانیایی ها که به آمریکای جنوبی رفتند یا اعرابی که به سر تاسر جهان عرب امروزه رخنه کردند و زبان و فرهنگ آنان را به نابودی کشاندند بی راه نباشد ترکان با ورودشان بلایی عظیم بر سر مردم آناتولی و ایران آوردند که امروز می بینیم مردم اصیل و نژاده آذربایجان و اردبیل و زنجان و بسیاری دیگر را ترک می پندارند .  در کا پادوکیه ده ها کلیسای کوچک وجود دارد که متعلق به دوران اوجگیری مذهب رسمی دولت رومی است که به زور شمشیر و نیرنگ مردم را مجبور به تغییر دین می کردند در این کلیساها سنگی و غار مانند نگاره های پر ارزشی از داستان های انجیل دارد که از ارزش بالایی برخوردار است . همه اینها در کنار میزان بالای آثار تاریخی یک معمای تاریخی دارد جدا از قومیت ایرانی این منتاکه در باستان  این سرزمین به مدت 500تا 600 سال گوشه ای از سرزمین موروثی ماد و هخامنشیان بود اما دیگر در این سرزمین هیچ اثری از آن دوران نیست حتی از پارتیان وساسانیان نیز آثاری یافت نمی شود ، نه کاخی ، معبدی ،آتشکده ای ، راهی و یا خطی مربوط به آن دوران در این جا یافت نمی شود انگار هیچگاه ایرانی در این سرزمین نبوده است انگار این سرزمین که هزاران سال در بر اقوام ایرانی بوده است  کاری در این سرزمین نکرده اند  مسیحیان و ترکان متعصب با نژاد و آثار ایرانی کاری کرده اند که   انگار با کفار می جنگیده اند  و هر چه مربوط به اینان بوده را از بین برده اند.       .                                    کت پاتوکی و پونتوس

کت پاتوکی و پونتوس از نخست یک کشور بودند که پونتوس را که به دریای سیاه متصل بود کت پاتوکی شمالی  و کت پاتوکی جنوب را همان کت پاتوکی می نامیدند ، اما چرا کت پاتوکی شمالی را پونتوس نامیدند  زیرا یونانیان به این قسمت پونت کا پادوکی می گفتند دلیل آن این است که پونت در زبان یونانی به معنای دریا می باشد  آنان این سرزمین را به نام دریا میخواندند  و به اختصار پونتوس  یعنی دریای سیاه نامیدند  نام کامل این دریا به صورت پونتوس آخینوس آمده است .  آخینوس همان اَخنوس است که یونانیان از مردم ایرانی اطراف این دریا یعنی کا پادوکیها ، ارمنی ها ، سکایان گرفتند ایرانیان این در یا را اَخشینوس یا اَ خشینوس  می گفتند و یونانیان آن را اَخسینوس و سپس آخنوس نامیدند . اَخشینوش به معنای سیاه و تیره است   این واژه اوستایی مرکب از پسوند نفی  اَ است که در زبان اوستایی می آید و واژه خشینه که گونه دیگری از  خشایتا  xsaeta    به معنی روشن و درخشان است نام خاص جمشید هم از این واژه اوستایی آمده است yimaxsaeta         به معنای جم درخشان است   در یک قطعه پهلوی در زمان ساسا نی  در بخش دهم بندهش می گوید که از دریاهای شور سه دریا اصلی هستند و بیست و سه دریا کوچک آن سه دریا یکی پوتیک است  یکی کمرود و دیگری اَخشن است .  

 

 







گزارش تخلف
بعدی